English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inference U استنباط
inferences U استنباط
corollaries U استنباط
corollary U استنباط
reading U استنباط
readings U استنباط
presumption U استنباط
presumptions U استنباط
eduction U استنباط
elicitation U استنباط
sequitur U استنباط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deduces U استنباط کردن
deduced U استنباط کردن
inference program U برنامه استنباط
deducing U استنباط کردن
presumptions U استنباط گستاخی
to be deduced U استنباط شدن
presumption of law U استنباط قانونی
inferible U قابل استنباط
inferentially U ازراه استنباط
inferable U قابل استنباط
educt U استخراج یا استنباط
educe U استنباط کردن
deducible U استنباط شدنی
deduce U استنباط کردن
inferring U استنباط کردن
inferred U استنباط کردن
follow U پیروی استنباط
followed U پیروی استنباط
follows U پیروی استنباط
implication U مفهوم استنباط
infer U استنباط کردن
inducts U استنباط کردن
inducting U استنباط کردن
inducted U استنباط کردن
presumption U استنباط گستاخی
implications U مفهوم استنباط
infers U استنباط کردن
read U استنباط کردن
induct U استنباط کردن
reads U استنباط کردن
inferentally U بطریق استنتاج یا استنباط
inferrable U قابل استنباط برامدنی
divine U کشیش استنباط کردن
presumption of fact U استنباط از روی امارات
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
educible U قابل استخراج یا استنباط
nonsequitur U عدم استنباط قضایا
inferred U استنباط کردن پی بردن به
infer U استنباط کردن پی بردن به
infers U استنباط کردن پی بردن به
divined U کشیش استنباط کردن
inferring U استنباط کردن پی بردن به
divines U کشیش استنباط کردن
divining U کشیش استنباط کردن
to i. from somebodies words U از حرفهای کسی استنباط کردن
scilicet U از این چنین استنباط میشود.....
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
deduction U استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
implied assumpist U تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
construe U تعبیر کردن استنباط کردن
elicit U استخراج کردن استنباط کردن
elicited U استخراج کردن استنباط کردن
eliciting U استخراج کردن استنباط کردن
elicits U استخراج کردن استنباط کردن
construes U تعبیر کردن استنباط کردن
construed U تعبیر کردن استنباط کردن
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com