Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wash board
U
تخته رختشویی
wash board
U
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
WI'll you give the car a wash (wash – down) please.
U
ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
to do the dishes
[to wash up]
[to give dishes a rinse]
[to wash the dishes]
U
شستن
[تمییز کردن]
ظرف
wash out
U
اب بردگی
wash out
U
شکست مردود
wash out
U
زیان
wash out
U
ضرر
wash out
U
محو کردن شستشو
wash out
U
ازبین بردن
wash out
U
از پا دراوردن
wash out
U
کثافات را پاک کردن
do not wash
U
نشورید
wash out
U
ابرو
wash out
U
شیار ابرو
to wash up
U
شستن
wish wash
U
حرف بی ربط و پوچ
wish wash
U
مشروب ابکی اب زیپو
wish wash
U
سخن بی معنی
wash away
U
با شستشو پاک کردن
wash off
U
با شستشو پاک کردن
to wash down
U
رقیق کردن
wash up
U
دست و رو شستن
to wash down
U
ابکی کردن
to wash up
U
پاک کردن
wash out
U
شستشو کردن
wash in
U
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
wash
U
موج زایشی
to wash something up
U
بکنار ساحل شستن چیزی
wash
U
اب دادن شستشو
wash
U
شستشو
wash
U
غسل رختشویی
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
U
پاک کردن
wash
U
شستن
Go and wash yourself
U
برو دست ورویت رابشور
wash
U
شستشو دادن
wash up
U
از پاافتادن
back wash
U
حرکت اب در نتیجه پارو زدن
wash and wear
U
بشور و بپوش
pig's wash
U
گنداب
dry wash
U
خشک شویی کردن
rock wash
U
پوشش سنگی
black wash
U
رنگ سیاه
dish wash
U
ابی که دران فرف شسته باشند
dry wash
U
خشک شویی
to wash offŠout or away
U
باشستش بردن یاپاک کردن
black wash
U
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
slope wash
U
شیب شست
antique wash
U
دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
to let music wash over somebody
U
به موسیقی متن گوش دادن
[اصطلاح روزمره]
Is there a car wash?
U
آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Is there a car wash?
U
آیا اینجا کارواش هست؟
car wash
U
محلشستشویماشین
wash tower
U
فیلهشستشو
pig's wash
U
گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
stack wash
U
تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
Does this material wash well?
U
آیا این جنس قابلیت شستشودارد؟
To wash ones hands of somebody (something).
U
دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
To have a wash and brush up.
U
سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
pig's wash
U
بسباب
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
back wash
U
فشار عقب اب
mere wash
U
اب زیپو
wash leather
U
جیر
wash oil
U
روغن شستشو
wash linen
U
کهنه فرفشویی
wash house
U
رختهای شستنی
wash heat
U
گرمای جوش
lime wash
U
دوغاب اهک
wash basin
U
دستشوئی
wash house
U
رختشوی خانه
wash drawing
U
ابرنگ سیاه
wash bottle
U
اب فشان
chemical wash
U
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
wash bottle
U
بطری شستشوی
wash boiler
U
دیگ رختشویی
it wont wash
U
اگرانرابشویندرنگش میرود
pig's wash
U
اشغال
wash out valve
U
شیر تخلیه رسوبات در مخزن
wash one's hands of
<idiom>
U
ترک کردن
eye wash
U
داروی چشم
wet wash
U
لباسشو
we sent the linen to the wash
U
رختهای شستنی رابرختشویخانه فرستادیم
wash your hands
U
دستهای خود را بشویید
back wash
U
عقب زدن اب
wash PROM
U
پاک کردن داده از PROM
to wash something ashore
U
بکنار ساحل شستن چیزی
wash tub
U
تغار رختشویی
wash ball
U
صابون دستشویی
wet wash
U
رخت شو
this soup is mere wash
U
این سوپ خیلی رقیق است
wash deck hose
U
لوله شستشوی پل ناو
wash hand stand
U
دستشویی
wash hand stand
U
روشوری
this soup is mere wash
U
اب زیپواست
hand wash basin
U
چاهک دستشویی
give it a good wash
U
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
Whishes dont wash the dishes.
<proverb>
U
آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
hand wash in lukewarm water
U
شستندستهادرآبولرم
This cloth dosent shrink in the wash.
U
این پارچه در آب جمع نمی شود
machine wash in hot water at a normal setting
U
شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
machine wash in lukewarm water at a gentle setting
U
شستشوباماشیندرآبنیمگرم وملایم
machine wash in warm water at a normal setting
U
شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
machine wash in warm water at a gentle setting
U
شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
across the board
U
شامل تمام طبقات
go by the board
U
از ناو پرت شدن
board
U
مقوا
board
U
جلد کردن تخته
board
U
روکش کردن
board
U
سکوی شیرجه
board
U
صفحه یامیز شطرنج
board
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
U
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
above board
U
بی حیله
above board
به طور آشکار
board
U
برد
board
U
صفحه مدار
board
U
وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board
U
وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board
U
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
U
تابلوی امتیازات
board
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
i/o board
U
تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
board
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
U
میزشوریادادگاه
board
U
اغذیه
board
U
غذای روی میز
board
U
میز غذا
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board
U
تابلو
board
U
تخته
board
U
سوارشدن بکنارکشتی امدن
board
U
تخته پوش کردن
board
U
پانسیون شدن
board
U
شدن
board
U
سوار
board
U
تخته حاوی نقشه
board
U
کمیته تخته کار صفحه چارت
board
U
هیئت کمیسیون
board
U
هیات
board
U
منزل کردن
i got it over board
U
انرادرکشتی اوردم
across the board
یکسره
board
U
هیئت ژوری
over the board
U
بازی شطرنج حضوری
to board out
U
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
to go on board
U
سوارکشتی شدن
To get on board.
U
سوار کشتی شدن
on board
U
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
on board
<idiom>
U
وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
by the board
U
از طرف پهلوی ناو
with whom do you board
U
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
across the board
U
سرجمع
board
U
کشتی
terminal board
U
تخته ترمینال
terminal board
U
محوراتصال سیمها
side board
U
میز دم دستی
switch board
U
صفحه تقسیم برق
switch board
U
صفحه کلید برق یاتلفن
string board
U
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
terminal board
U
تخته کلم
selection board
U
هیات گزینش
shoe board
U
علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
terminal board
U
تخته اتصال سیم
tea board
U
سینی
shoulder board
U
پیش فنگ
system board
U
برد سیستم
switch board
U
تابلوی برق
side board
U
میز پا دیواری
takeoff board
U
تخته پرش طول
straw board
U
مقوای ضخیم
story board
U
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
sliding board
U
سراشیبی
sliding board
U
سرسره
skim board
U
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
top board
U
میز نخست شطرنج
tread board
U
کف پله
side board
U
میز قفسه دار
valley board
U
اب رو درهای
wall board
U
تخته برای چوبکاری دیوار
unpopulated board
U
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
splash board
U
سپر پاشنه قایق
spring board
U
تخته شیرجه
three ply board
U
تخته سه لا
tilting board
U
صفحه کج شونده
status board
U
تابلو وضعیت
thin board
U
لا
status board
U
تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board
U
تابلوی وضعیت
to fall over board
U
ازکشتی پرت شدن
spotting board
U
طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
side board
U
میز کناری
management board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
managing board
U
کمیته مباشر
[شرکت سهامی]
to board a flight
U
سوار هواپیما شدن
[برای پرواز به مقصدی]
for full board
U
برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board
U
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board
U
برای نیم پانسیون
black board
U
تخته سیاه
To sweep the board .
U
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com