English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vanishing point perspective U دورترند کوچک تر به نظر می آیند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vanishing point U نقطه تلاقی
one point perspective U پرسپکتیو همرو یا موازی
three point perspective U پرسپکتیو مایل
three point perspective U چشم اندازمورب
vanishing U ناپدید شدن
vanishing U غیب شدن
vanishing U بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanishing U به صفر رسیدن
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
perspective U مال اندیشی تجسم شی
perspective U خطور فکر دیدانداز
perspective U دورنما
perspective U دورنمای سه بعدی سه بعد نمائی
perspective U عمق نمایی چشم انداز
perspective U روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspective U ی که از دید کاربر دورتر هستند کوچکتر به نظر می آیند
perspective U سعه نظر روشن بینی
perspective U منظر
in perspective U کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
in perspective U مبنی براصول منافرومرایا
perspective U لحاظ
perspective U نما
perspective U دید
perspective U بینایی
perspective U منافر و مرایا
perspective U منظره
perspective U جنبه فکری
perspective U چشم انداز
perspective formula U فرمول تجسمی
angular perspective U نمای زاویه دار
reversible perspective U نمای بازگشت پذیر
diagonal perspective U پرسپکتیو مورب
alternating perspective U نمای متناوب
diagonal perspective U پرسپکتیو قطری
linear perspective U پروژکتور دارای عدسی مخطط
oblique perspective U پرسپکتیو مایل
perspective space U نمایش فضای سه بعدی
panoramic perspective U پرسپکتیو منظرهای
linear perspective U نمای خطی
aerial perspective U نمای هوایی
perspective projection U تصویر پرسپکتیوی
perspective grid U خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
perspective plan U برنامه بلند مدت
oblique perspective U پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
parallel perspective U پرسپکتیو همرو یا موازی
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
perspective spatial model U مدل برجسته بینی
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U محل یا موقعیت
point U نقطه نوک
point U نقطه گذاری کردن
point U نشان میدهد
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U حد
point U نوک گذاشتن
point U محل مرکز
point U مقصود
point U دماغه
point U محل
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point U پوینت
point U محل شروع چیزی
point U درصد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U مرکز راس حد
point U نقط ه
point out <idiom> U توضیح دادن
zero point U نقطه صفر
point four U اصل چهار
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
three point U فن 3 امتیازی کشتی
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
in point U مناسب
in point U بجا
in point U در خور
to come to a point U بنوک رسیدن
to come to a point U باریک شدن
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
The point is that… U چیزی که هست
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point U نقطه به نقطه
to the point U بجا
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
far point U برد بینایی
off the point U بطور نامربوط
off the point U بطور بی ربط
to the point U مربوط بموضوع
not to point U بیرون از موضوع
to point to something U به چیزی اشاره کردن
point U جهت مرحله
on the point of going U در شرف رفتن
the point is U اصل مطلب این است
point U نوک
point U سر
point U نقطه
point U نکته
point U موضوع
point U جهت
point U درجه امتیاز بازی
point U نمره درس پوان
to point to something U به چیزی متوجه کردن
not to point U پرت بیجا
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
not to the point U خارج از موضوع
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U ماده اصل
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
near point U نقطه نزدیک
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
point U هدف
point U اصل
point U راس
point U امتیاز
point U اشاره کردن
point U رسد نوک
point U هدف گیری کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U باریک کردن
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U به سمت متوجه کردن
point U نشانه روی کردن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U نوکدار کردن
point U متوجه ساختن
point U مرحله قله
point U تیزکردن
point U مسیر
point U پایان
point U خاطر نشان کردن
point U نشان دادن
point U گوشه دارکردن
quiescent point U نقطه استراحت
point of intersection U نقطه تقاطع
point of intersection U نقطه تلاقی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
radix point U ممیز
radix point U نقطه مبنا
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
rear point U قسمت نوک عقب دار
point of impact U نقطه اصابت
point of inflection U نقطه عطف
point of inflexion U نقطه عطف
radix point U نقطه ممیز
point of intersection U نقطه بهم رسید
pour point U نقطه ریزش
pour point U نقطه جاری شدن
point of loading U نقطه بارگیری
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point particle U ذره نقطهای
point plotting U رسم نقطه
projection of a point U تصویر نقطه
point target U اماج نقطهای
point target U هدف کوچک
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
point protector U سرمداد
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point scale U مقیاس امتیازی
point size U اینچ
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
point operation U عمل نقطهای
point of weld U نقطه جوش
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
point of symmetry U نقطه تقارن
pour point U نقطه سیلان
point of regard U نقطه دید
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
point of sight U نقطه دید
point of support U نقطه اتکا
point of support U تکیه گاه
projection of a point U خط مصور
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
principle point U مبداء اصلی
symmetry point U نقطه تقارن
point spread U امتیاز قابل انتظار
nodal point U صفحه گرهی
pin point U کشف کردن
pin point U پیدا کردن
pin point U تعیین محل کردن
pin point U تعیین دقیق نقاط
pin point U اتی
pin point U نقطهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com