English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transfer table U میز انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . U با مشت کوبیدن روی میز
transfer U سند انتقال انتقالی
transfer U نقل
transfer U واگذاری تحویل
transfer U انتقال
transfer U منتقل کردن
transfer U واگذار کردن
transfer U انتقال دادن
transfer U ورابری
transfer U احاله
transfer U ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
k , transfer U ضریب کای برد
k , transfer U ضریب تصحیح برد توپ
transfer U بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer U دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer U زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer U حواله
transfer U سند انتقال یا واگذاری
transfer U دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer U واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U پهلو- رفت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer U تغییر دستور یا کنترل
transfer U کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer U تغییر دستورات یا کنترل
transfer U ورابردن
transfer U تغییر سمت دادن لوله
transfer U واگذاری
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer U واگذاری نقل
file transfer U انتقال فایل
power transfer U انتقال انرژی
energy transfer U انتقال انرژی
negative transfer U انتقال منفی
transfer area U در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
deed of transfer U سند انتقال
deed of transfer U انتقال نامه
transfer canal U کانالانتقال
transfer port U دریچهانتقال
data transfer U انتقال داده ها
transfer time U مدت انتقال
transfer time U زمان انتقال
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer rate U نرخ انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
heat transfer U انتقال گرما
heat transfer U انتقال حرارت
transfer reaction U واکنش انتقالی
transfer resistor U ترانزیستور
transfer station U محل انتقال افراد
transfer station U محل اعزام افراد
transfer switch U کلید انتقال
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
transfer scale U پایهانتقال
technology transfer U انتقال تکنولوژی
transfer earnings U درامدهای انتقالی
transfer function U تابع انتقال
transfer functions U توابع انتقالی
transfer income U درامد انتقالی
transfer instruction U دستور العمل انتقال
transfer interpreter U مفسر انتقال
transfer ladle U پاتیل انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer check U انتقال
positive transfer U انتقال مثبت
transfer check U مقابله
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
thermal transfer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
third person of a transfer U محال علیه
transfer address U ادرس انتقال
transfer berth U دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer case U جعبه انتقال نیرو
transfer case U دیفرانسیل
radial transfer U انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
transfer limit U حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
transfer limit U حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer of portfolio U انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer of technology U انتقال تکنولوژی
transfer of training U انتقال اموزش
transfer operation U عمل انتقال
transfer orbit U مدار انتقال
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer equipment U تجهیزات
transfer payments U پرداختهای انتقالی
transfer of obligation U حواله مدنی
transfer of learning U انتقال یادگیری
transfer of capital U انتقال سرمایه
transfer line U خط انتقال
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transfer characteristic U مشخصه متقابل
transfer machine U دستگاه انتقال
transfer medium U رسانه انتقال
transfer mold U قالب گیری انتقالی
transfer molding U قالب ریزی انتقالی
transfer molding U ریخته گری انتقالی
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
credit transfer U پرداخت ازطریق انتقال
credit transfer U انتقال اعتبار
conditional transfer U انتقال شرطی
collect transfer U بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
block transfer U انتقال بلوک
block transfer U انتقال کندهای
heat transfer coefficient U ضریب انتقال گرما
passenger transfer vehicle U وسلهجابجاییمسافرین
materials transfer notes U برگه انتقال مواد
fuel transfer pipe U لولهانتقالسوخت
electron transfer mechanism U مکانیسم انتقال الکترون
image transfer constant U ثابت انتقال تصویر
bit transfer rate U نرخ ارسال بیت
electronic fund transfer U ارسال الکترونیکی دارائی
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic transfer of data U انتقال الکترونیکی اطلاعات
materials transfer notes U دستورانتقال مواد
file transfer protocol U پروتکل انتقال فایل
file transfer utility U برنامه کمکی انتقال فایل
charge transfer compounds U ترکیبات انتقال بار
data transfer rate U نرخ ارسال داده
data transfer rate U میزان ارسال داده
data transfer rate U میزان انتقال داده
courier transfer station U مرکزارسال پیک ارتشی
courier transfer station U ایستگاه تعویض پیک
courier transfer officer U افسر مسئول پیک
current transfer ratio U نسبت انتقال جریان
data transfer rate U سرعت انتقال داده ها
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
courier transfer officer U افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
data transfer operations U عملیات انتقال داده
transfer license plate [American E] U پلاک انتقال
secure hypertext transfer protocol U گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
thermal wax transfer printer U روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
transfer number plate [British E] U پلاک انتقال
table U لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
the f. of a table U بطوریکه
table U طرح کردن
the f. of a table U باید
table U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table look up U مراجعه به جدول
look up table U جدول مراجعهای
table U جدول
table U مطرح کردن
table look up U جستجوی جدول
table U کوهمیز
table U روی میز گذاشتن
table U لوح جدول
table U معوق گذاردن
table U از دستور خارج کردن
table U لیست
table U میز
table U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table U خوان
table U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table U در فهرست نوشتن
table U به صورت جدول دراوردن
table U به جدولی انتقال دادن
table U میزبازی
table U تو گذاردن
table U فهرست
get table U دست یافتنی
inner table U میزداخلی
under the table <idiom> U زیرمیزی
two way table U جدول دو سویی
get table U بدست اوردنی
Could we have a table outside? U آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table U سفره
table saw U تابلونمایشگر
time table U جدول زمانی
table spoon U قاشق سوپ خوری
time table U جدول زمان بندی
league table U جدوللیگ
tide table U جگول جزر و مد
tide table U جدول کشند
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
to lay on the table U بوقت دیگر موکول کردن
to rap on the table U دست یا چیز دیگری روی زمین
training table U میز ناهارخوری در اردو
table beet U چغندر
table extension U صفحهانقراض
earth-table U رج بنا
corbel-table U [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
negotiating table U جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
pin-table U صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
tide table U نمودار جزر ومد یاکشند
tier table U میز کوچک
table of authorities U جدول اولیا امور
table of equipment U جدول ساز و برگ
table of distribution U جدول تقسیم اماد
table of distribution U جدول توزیع
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
dinner table U میزغذاخوری
bargaining table U جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table of organization U جدول سازمان
table of precedence U صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com