English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to point a moral U اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
The moral point of this story is that… U مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
Other Matches
moral U اخلاق
moral U پند معنی
moral U مفهوم
moral U سیرت
moral U دارای قوه ممیزه
moral U روحیه
moral U معنوی
moral U وابسته بعلم اخلاق
he is the very moral U کاملا مانند است به
moral U اخلاقی
high moral U روحیه قوی
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
moral realism U واقع نگری اخلاقی
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
moral philosophy U علم اخلاق
moral philosopher U اخلاق دان
moral philosopher U حکیم
The moral of the story is that … U نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
moral victory U کسیکهعلیرغمشایستگیمسابقهاشراواگذارکردهاست
moral victory U برندهواقعی
moral theology U لاهوت ادبی
moral damage U ضرر معنوی
moral fibre U اطمینانازصحتکاری
moral education U اموزش اخلاقی
moral damage U خسارت معنوی
Moral decadence . U فساد اخلاق
moral certainty U احتمال قوی
high moral U روحیه عالی
to draw a moral U معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U محل
point U پوینت
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point U نقطه به نقطه
point U محل یا موقعیت
three point U فن 3 امتیازی کشتی
far point U برد بینایی
point U نشان میدهد
point U مرکز راس حد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U درصد
point U محل شروع چیزی
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U نقط ه
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
to come to a point U بنوک رسیدن
to come to a point U باریک شدن
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
off the point U بطور بی ربط
off the point U بطور نامربوط
The point is that… U چیزی که هست
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
point out <idiom> U توضیح دادن
zero point U نقطه صفر
point four U اصل چهار
to the point U مربوط بموضوع
to the point U بجا
in point U در خور
in point U بجا
in point U مناسب
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
not to point U بیرون از موضوع
point U نوک
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point U سر
point U نقطه
point U نکته
point U ماده اصل
point U موضوع
point U جهت
point U درجه امتیاز بازی
point U نمره درس پوان
point U هدف
point U مسیر
point U مرحله قله
point U پایان
point U تیزکردن
point U گوشه دارکردن
the point is U اصل مطلب این است
not to point U پرت بیجا
not to the point U خارج از موضوع
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
on the point of going U در شرف رفتن
near point U نقطه نزدیک
to point to something U به چیزی متوجه کردن
to point to something U به چیزی اشاره کردن
point U نوکدار کردن
point U هدف گیری کردن
point U امتیاز
point U راس
point U دماغه
point U نقطه گذاری کردن
point U رسد نوک
point U مقصود
point U حد
point U محل مرکز
point U جهت مرحله
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U به سمت متوجه کردن
point U نشانه روی کردن
point U نقطه نوک
point U نشان دادن
point U اصل
point U اشاره کردن
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U باریک کردن
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U متوجه ساختن
point U خاطر نشان کردن
point U نوک گذاشتن
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
object point U سمت مورد توجه
null point U نقطه صفر
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
point operation U عمل نقطهای
symmetry point U نقطه تقارن
point of symmetry U نقطه تقارن
objective point U سمت مورد توجه
point of presence U شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point of regard U نقطه دید
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
object point U مقصد
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
octal point U ممیز هشت هشتی
point of loading U نقطه بارگیری
point of intersection U نقطه تلاقی
point of sight U نقطه دید
point of support U نقطه اتکا
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
objective point U مقصد
point of weld U نقطه جوش
point particle U ذره نقطهای
point plotting U رسم نقطه
pour point U نقطه سیلان
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
principle point U مبداء اصلی
projection of a point U تصویر نقطه
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
projection of a point U خط مصور
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
quiescent point U نقطه استراحت
radix point U ممیز
radix point U نقطه مبنا
radix point U نقطه ممیز
rear point U قسمت نوک عقب دار
pour point U نقطه ریزش
pour point U نقطه جاری شدن
point protector U سرمداد
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point scale U مقیاس امتیازی
point size U اینچ
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
point spread U امتیاز قابل انتظار
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point target U هدف کوچک
point target U اماج نقطهای
point of support U تکیه گاه
norm point U نقطه احتمالی فرود در پرش
nodal point U نقطه گرهی
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
rear point U اخرین قسمت عقب دار
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
point bland U از دهانه لوله
point bland U نزدیک به دهانه لوله
point bland U تیراندازی بدون نشانه روی
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
point break U موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
point contact U تماس نقطهای
point contact U کنتاکت نقطهای
point d'appui U نقطه اتکاء
point d'appui U پایه
point d'arret U نوک چنگالی شمشیر
point defect U نقص نقطهای
point designation U شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
plumb point U نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
plate point U نقطه پلیت
pivot point U مرکز چرخش
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com