Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to paint the town red
U
عربده کردن
to paint the town red
U
مستی کردن اشوب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
paint the town red
<idiom>
U
اوقات خوشی داشتن
Other Matches
paint
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
to paint out
U
بازدن رنگ پاک کردن
paint
U
رنگ کردن
to paint something
[with something]
U
چیزی را
[با چیزی]
رنگ زدن
pc paint
U
برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
paint
U
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint
U
رنگ
paint
U
رنگ نقاشی
paint
U
رنگ شدن
paint
U
نگارگری کردن نقاشی کردن
paint spray
U
اسپریرنگ
paint cup
U
مخزنرنگ
luminous paint
U
شبرنگ
paint pot
U
گلفشان
paint brush
قلم موی نقاشی
luminous paint
U
رنگ نور
luminous paint
U
رنگ شب نما
gloss paint
U
رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
enamel paint
U
رنگ لعابی
finishing paint
U
رنگ سازی اماده
fireproof paint
U
رنگ نسوز
flat paint
U
رنگ مبنا
flat paint
U
زمینه
fluorescent paint
U
رنگ فلورسنت
poster paint
U
تقریبابیرنگ
paint stripper
U
مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
lacquer paint
U
رنگ لاکی
lay on paint
U
رنگ زدن
grease paint
U
رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
paint coat
U
روکش رنگ
paint gun
U
رنگ پاش
phosphorescent paint
U
رنگ تابنده
plastic paint
U
رنگ پلاستیکی
to paint the lily
U
چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
priming paint
U
رنگ استر
priming paint
U
رنگ استری
rustproof paint
U
رنگ ضد زنگ
skin paint
U
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
smooth the paint
U
رنگ کردن و پرداخت کردن
surface paint
U
استر
Paintbrush/Paint
U
windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
paint work
U
رنگ کاری ساختمان
paint program
U
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint remover
U
رنگ زدا
paint roller
U
غلطک رنگ کاری
war paint
U
نقاشی بدن برای رزم و پیکار
wall paint
U
رنگ دیوار
traffic paint
U
خط کشی راه
paint thinner
U
تینر یا رقیق کننده رنگ
paint thinner
U
رقیقگر رنگ
paint thinner
U
تینر رنگ
water paint
U
رنگ لعابی
antirust paint
U
رنگ ضد زنگ
anticorrosive paint
U
ماده ضد زنگ
oil paint
U
رنگ روغن
oil paint
U
رنگ روغنی
to coat something
[with paint]
U
چیزی را با لایه ای
[از رنگ]
پوشاندن
antirust paint
U
ضد زنگ
paint progarm
U
برنامه نگارگری
battery paint
U
رنگ باتری
coat of paint
U
اندود رنگ
cement paint
U
اندود کردن با دوغاب سیمان
bituminous paint
U
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
bituminous paint
U
رنگ قیردار
bituminous paint
U
رنگ قیری
town
U
شهر
town
U
شهر کوچک قصبه حومه شهر
town
U
قصبه
town
U
شهرک
town
U
شهرک
Get out of town!
<idiom>
U
جدی می گی؟
[اصطلاح روزمره]
from out of town
U
از بیرون
[از]
the town
U
گردش وسیاخت درشهر
town
U
شهر
town
U
شهر کوچک
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
town
U
خرده شهر
new town
U
شهرتازهسازیکهبتدریجدرحالصنعتیشدنباشد
out of town
U
بیرون شهر
It's all over town.
<idiom>
U
این خبر درشهر پراست.
Get out of town!
<idiom>
U
شوخی میکنی؟
[اصطلاح روزمره]
town
U
شهر کوچک
go to town
<idiom>
U
to paint a rosy picture of something
U
امیدوارانه به چیزی
[موضوعی]
نگاه کردن
to paint adoor green
U
رنگ سبز بدری زدن
to paint adoor green
U
دری را رنگ سبز زدن
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
to strip the paint off the wall
U
رنگ را از دیوار
[با خراش]
کندن
His fingers were stained with paint .
U
روی انگشتانش لکه های رنگ بود
anti flouing paint
U
رنگ ضد خزه
acid resisting paint
U
رنگ ضد اسید
paint spray gun
U
پیستوله رنگ
paint roller mill
U
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint spray gun
U
رنگ پاش
paint spraying equipment
U
تجهیزات رنگ پاشی
linseed oil paint
U
رنگ روغن برزک
paint roller mill
U
دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
acid proof paint
U
رنگ ضد اسید
heat fast paint
U
رنگ مقاوم گرما
rust protection paint
U
رنگ ضد زنگ
town houses
U
گدا خانه دارالمساکین
town crier
U
جارچی
town criers
U
جارچی
provincial town
U
شهرستان
town planning
U
شهرسازی
Is there a bus into town?
U
آیا اتوبوس برای شهر هست؟
She is the talk of the town .
U
همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
The town has a European look.
U
این شهر قیافه اروپایی دارد
They searched the whole town .
U
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
corporate town
U
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
assize town
U
شهر مقر دادگاه جنایی
small-town
U
شهرستانی
town houses
U
خانه شهری
to work out of town
U
در حومه
[بیرون]
شهر کار کردن
town hall
U
عمارت شهرداری
town hall
U
کاخ شهرداری
town hall
U
تالار شهرداری یا فرمانداری
county town
U
شهر مقراستاندار
county town
U
حاکم نشین استان
to live out of town
U
در بیرون از شهر زندگی کردن
town hall
U
تالار انجمن شهر
town house
U
گدا خانه دارالمساکین
town house
U
خانه شهری
ghost town
U
شهر متروک
town halls
U
تالار انجمن شهر
town halls
U
عمارت شهرداری
Company town
U
شهرک کارگران
town halls
U
کاخ شهرداری
town halls
U
تالار شهرداری یا فرمانداری
country town
U
شهرستان
To be the talk of the town.
U
سرزبانها افتادن
test town
U
شهرمورد نمونه گیری
town meeting
U
انجمن بلدی شورای شهری
town planner
U
مهندس شهرساز
town wall
U
باروی شهر
w kilometres of the town
U
در2 کیلومتری شهر
we fixed in the town
U
در شهر ماندیم
Cape Town
U
بندر کیپ تاون
George Town
U
بندر جرج تاون
George Town
U
نام محلهای در شهر واشنگتن در آمریکا
home town
U
شهر موطن
town meeting
U
انجمن شهری
town manager
U
شهردار انتصابی
town fog
U
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
the outskirts of the town
U
حومه شهر
test town
U
شهر مورد ازمایش
satellite town
U
پیراشهر
principal town
U
شهر عمده
post town
U
شهری که پستخانه مستقل دارد
to patrol a town
U
برای پاسبانی دورشهر گشتن
town clerk
U
کارمند شهرداری یافرمانداری
town council
U
انجمن شهر
town council
U
انجمن شهرداری
home town
U
زادگاه
home town
U
خاستگاه
Road Town
U
توانائیدرقضاوتعادلانه
he has a fine p in the town
U
اوخانه خوبی در شهر دارد
in the navel of the town
U
در ناف شهر
to patrol a town
U
شهری را گشت زدن
boom town
U
شهرصنعتیشده
man about town
U
مرد فعال اجتماعی وجهانی
small-town
U
کم سروصدا
small-town
U
وابسته به شهرهای کوچک
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
home town
U
زادشهر
shanty town
U
حصیرآباد
shanty town
U
کوخگاه
shanty town
U
گدامحله
shanty town
U
بیغوله
You have rubbed your coat against some wet paint .
U
کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
A single town and two different rates!.
<proverb>
U
یک شهر و دو نرخ؟!.
He cried the news all over the town .
U
با داد وفریاد خبررا ؟ رشهر پرکرد
small country town
U
شهرستان کوچک
We painted the town red .
U
تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
man a bout town
U
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
Which bus goes to the town centre?
U
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
He is a bih shot ( noise ) in this town .
U
جزو کله گنده های شهر است
The town is famous for its hot springs .
U
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com