Perdic | swim | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 21 (7896 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	swim U	شناکردن
	swim U	شناور شدن
	swim U	شنا شناوری
	swim U	شنا
	swim U	گرافیک کامپیوتری که به علت واحد نمایش خراب به آرامی حرکت میکند
	swim U	لرزیدن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	I'm going for a swim. U	من میروم شنا کنم.
	I want to swim ,are you on ? U	اهلش هستی شنا کنیم ؟
	in the swim <idiom> U	درکاری فعالیت داشتن
	swim shorts U	شلوارک شنا
	to swim against the tide <idiom> U	بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
	sink or swim <idiom> U	افت وخیز درکاری داشتن
	swim bladder U	کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
	he taught me to swim U	شناکردن را اوبه من یاد داد
	To swim against the current. U	بر خلاف جریان آب شنا کردن
	swim fin U	کفش غواص
	swim fin U	باله شنا
	i could swim at yearsold U	من در هشت سالگی میتوانستم شنا کنم
	swim against the tide/current <idiom> U	کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
	Dont swim on a full stomach . U	روی شکم شنا نکن
	Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> U	در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]

Recent search history

Forum search

There is no search result on forum.
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)