English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stationary U ساکن
stationary U بی حرکت
stationary U لایتغیر ایستاده
stationary U بی تغییر
stationary U ایستا
stationary U ثابت
stationary bowl U کاسهثابت
the population is stationary U شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
stationary wave U موج ساکن
stationary wave U موج ایستاده
stationary tactics U دردروازه ضربه ازاد از حریف گرفتن
stationary tactics U تاکتیکهای ایستگاهی
stationary phase U فاز ساکن
stationary population U جمعیت ثابت
stationary bed U بستر ساکن
stationary state U وضعیت سکون
stationary information U اطلاعات لایتغیر
stationary state U تعادل درحالت سکون
stationary state U حالت ایستاده
quasi stationary state U شبه حالت ایستاده
in front of U در قبال
up front U جلو چشم مردم
up front U از پیش
up front U در انظار
up front U چشمگیر
up front U با صراحت و صداقت
up front U بیپرده پوشی
up front U رک و راست
up front U رک
to go to the front U بجبهه رفتن
to go to the front U داخل جنگ شدن
at front <adv.> U در پیش
up front U پیشاپیش
up front U بیعانه
up front U پیش -
at front <adv.> U در جلو
in front <adv.> U در جلو
at the front <adv.> U در جلو
in the front <adv.> U در جلو
in front <adv.> U در پیش
at the front <adv.> U در پیش
in the front <adv.> U در پیش
at front <adv.> U در مقابل
in front <adv.> U در مقابل
at the front <adv.> U در مقابل
in the front <adv.> U جلو
at the front <adv.> U جلو
front U نمای ساختمان
up front <idiom> U روراست ،صحیح
at the front U در جلو
at front <adv.> U جلو
in front <adv.> U جلو
in the front <adv.> U در مقابل
front U بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
front U در قبال
front U جلو
front U نمای جلو
front U نمای ساختمان
front U یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front U بازی در سانتر
front U به جلو
front U فرمان سر روبرو جلو
front U پیش
front U صف پیش
front U نما طرز برخورد
front U جلودار
front U منادی جبهه جنگ
front U بطرف جلو روکردن به
front U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front U جبهه هوا
front U درصف جلوقرارگرفتن
front U جبهه
front U سمت دشمن
front U خط اول میدان رزم پیشانی
front view U نمای جلو
front-runners U دونده پیشتاز
front line U 9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
front binding U روپوشجلویی
front-runner U دونده پیشتاز
front runner U دونده پیشتاز
cold front U پیشان هوای سرد
fall front U پیشآمدگیجلویدکور
front apron U جلویکروات
front beam U شاغولجلویی
warm front U جبهه هوای گرم
front man U جلودار
front man U منادی
the front door U درورد
front men U منادی
front men U جلودار
type front U نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front U ماشین تایپ به جلو
water front U جبهه رطوبتی
front men U پیشرو
wave front U جبهه امواج رادیویی
wave front U جبهه موج
front man U پیشرو
front board U مقوایجلویی
front brake U ترمزجلو
front pocket U جیبجلو
front point U میخجلویکفش
front tip U آبپاشنوکاتو
front wheel U چرخجلو
cold front U جبهه هوای سرد
front bench U اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front crawl U شنایکرال
front door U دراصلیساختمان
In the front rank. U درصف جلو
shop front U ازاره نمای بنا
front pipe U لولهجلو
front mudguard U گلگیرجلو
front crossbar U مانعپیشین
front derailleur U درایلرجلویی
front flap U زبانهجلویی
front foil U فلزورقهایجلویی
front footrest U پدالجلویی
front indicator U فشارسنج
front indicator U جلو
front knob U دستگیریجلویی
front lamp لامپ جلو
front leg U پایهجلو
front lights U چراغهایجلو
front court U محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front putty U بتونه جلو
front race U پیشتازی
front raise U تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
front rank U صف جلو
front sight U مگسک
front strain U کرنش پیچشی
front underlock U خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front view U نمای جلویی
front court U نیمهای که به ان حمله میشود
front view U جبهه
front view U پیشانی
front wall U دیوار مقابل اسکواش
front wall U دیوار جلو
home front U عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
front bearing U یاطاقان جلو
front porch U میدان جلو
front panel U مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front drop U پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front end U سر جلویی
front end U نرم افزار نهایی
front face U سطح برجسته
front face U پیشانی
front grip U گرفتن میله دست مهتابی
front lighting U روشنایی جلو ساختمان
front liner U سانتر فوروارد
front lines U خط مقدم جبهه
front lines U خطوط مقدم
front lines U خطوط جلو جبهه
front matter U مقدمه
front matter U پیش گفتار
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
front office U سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front panel U تابلوی جلو دار
mach front U میله انتن سرعت سنج هواپیما
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
popular front U ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
front-page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
action front U حاضر به تیر
front rake U زاویه شیب
popular front U لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
pressure front U جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
fore front U نمای اصلی
front axle U اکسل جلو
popular front U جبهه ملی
sea front U نمای دریایی شهر
shirt front U پیش سینه اهاری
shirt front U پیش سینه
sight front U دید جلو در نقشه برداری
front-page U سرصفحه
popular front U جبهه خلق ملی
front page U سرصفحه
front page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
mach front U انتن ماخ سنج
popular front U ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
odd front U خط دفاعی 4 نفره
the front door U درجلو
front axle drive U محرک اکسل جلو
front door [of house] U ورودی
front door [of house] U در ورودی
snap-fastening front U جلودکمهدار
to tailgate the motorist in front U دمرانی کردن [اصطلاح روزمره]
front end processor U پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
to show a bold front U پر رویی کردن
to show a bold front U جسارت کردن
to front a house with marble U نمای خانهای رابامرمرساختن
front de liberation national U فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
front door [of house] U در جلویی [ساختمان]
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
to push to the front [of line] U داخل صف زدن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
front axle housing U پوسته اکسل جلو
put up a good front <idiom> U وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
front axle suspension U اویزش یا تعلیق اکسل جلو
The car in front is obstructintg us. U اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com