English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
special forces U نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
special forces U نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
special U استثنایی
special U مخصوصا
special U ویژه
special U آنچه متفاوت یا غیر عادی است
special U سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
special U حرف غیر عادی در یک نوشتار
special U مخصوص خاص
special U خاص
special U حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
special <adj.> U ویژه
special <adj.> U خاص
special U مخصوص
special <adj.> U علاوه
special <adj.> U اضافه
special jury U هیئت منصفه مخصوص
special delivery U پست سفارشی
extra special U مخصوص
special ability U توانایی اختصاصی
special handling U ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
special session U جلسه فوق العاده
extra special U ویژه
Paste Special U درج یک شی خاص
special passport U پاسپورت ویژه
special majority U اکثریت خاص
special corrections U تصحیحات مخصوص
special character U ویژه
special olympics U المپیک افراد استثنایی
special operations U عملیات مخصوص یا ویژه
special party U گروه ویژه
extra special U فوق العاده
special education U اموزش و پرورش استثنایی
special duty U کار ویژه
special case U مورد خاص یااستثنایی
special case U مورد ویژه
special bastard U هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
special bastard U حرامزاده ویژه
special area U منطقه پرواز مخصوص
special ammunition U مهمات مخصوص یا ویژه
special agreement U قرارداد ویژه
special agent U وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
special character U دخشه
special character U دخشه ویژه
special character U علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special drawing right U حق برداشت ویژه
special drawing right U حق برداشت مخصوص
special deposits U سپردههای ویژه
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
special damage U خسارت مخصوص
special administration U اداره قسمت خاصی از ترکه
special contracts U منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
special contracts U عقود معینه
Paste Special U در یک متن
Are there any special fares? U آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
special troops U یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
special troops U یکانهای مخصوص
special tribunal U دادگاه اختصاصی
special effects U تروکاژ
special session U نشست فوق العاده
special team U تیم ذخیره ها
special symbol U نماد خاص
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
special verdict U تصمیم ویژه
a special menu U صورت غذای مخصوص
Do you have any special rates? U آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
special effect U جلوههایویژه
Special Branch U سازمانپلیسبریتانیا
special mark U علامتمخصوص
special effects U جلوههای ویژه
special weapons U جنگ افزارهای ویژه
special weapons U جنگ افزار مخصوص
special session U نشست ویژه
special symbol U نماد ویژه
special vertict U رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
special registrant U دفتر ثبت نام مخصوص
as a special exception <adv.> U استثنأ
special purpose U تک منظوره
special purpose U خاص منظوره
special purpose U یک منظوره
special property U مالکیت خاص
special pleading U علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
special pleader U متخصص تهیه لوایح دفاعی
special plea U دفاع خاص
special relativity U نسبیت خصوصی
special school U اموزشگاه استثنایی
special services U خدمات مخصوص
special staff U ستاداختصاصی
as a special exception <adv.> U بطور استثناء
special staff U ستاد تخصصی
special sheaf U مروحه مخصوص
special session U جلسه مخصوص
special services U یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
special passport U پاسپورت مخصوص
special acceptance of a bill of U قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
special weight race U مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
special purpose computer U کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
special libraries association U انجمن کتابخانههای مخصوص
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
special interest group U که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
special drawing rights U این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special theory of relativity U نظریه نسبیت خصوصی
special interest group U گروه
forces U یکان قسمت نظامی
forces U فشار دادن
forces U قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces U نیروی نظامی
forces U وادار کردن
forces U مجبور کردن
forces U بازور جلو رفتن تحمیل
forces U بیرون کردن
forces U راندن
forces U بی عصمت کردن
forces U پاس بی هدف
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces U قدرت
forces U مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces U کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces U شروع به عمل یا کار
forces U تحمیل کردن
forces U مجبورکردن
forces U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces U بزور بازکردن
forces U نیرو
forces U جبر
forces U شدت عمل
forces U عده
forces U قوا
forces U نفوذ
forces U عنف
forces U زور
forces U نافذ
forces U بردار نیرو
forces U خشونت نشان دادن
forces U درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces U مسلح کردن
forces U مجبورکردن بزورگرفتن
Every man is made for a special job. <proverb> U هر کس را بهر کارى ساختند .
special purpose programming language U زبان برنامه نویسی تک منظوره
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
digital video special effects U نمایشمخصوصعددیعوامل
armed forces U نیروهای مسلح
friendly forces U نیروهای خودی
armed forces U مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
task forces U نیروی اجرای عملیات
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces U تاسک فورس
fundamental forces U اندرکنش های بنیادی [فیزیک]
fundamental forces U نیروهای بنیادی [فیزیک]
triangle of forces U مثلث نیروها
naval forces U نیروی دریایی
auxiliary forces U نیروی کمکی
transient forces U نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
triangle of forces U سه گوشه نیروها
police forces U دادگاه پلیس
police forces U نیروی پلیس
police forces U نیروی انتظامی
system of forces U دستگاه نیروها
garrison forces U قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
nuclear forces U نیروهای هستهای
opposing forces U نیروهای متخاصم
opposing forces U نیروهای درگیر نبرد
orange forces U علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
orientation forces U نیروهای دو قطبی- دو قطبی
package forces U نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
parallelogram of forces U متوازی الاضلاع نیروها
forces of production U نیروهای تولید
people forces U نیروی پایداری
people forces U نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
political forces U نیروهای سیاسی
polygon of forces U کثیرالاضلاع نیروها
polygon of forces U بس گوشه نیروها
regional forces U نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
resolution of forces U تجزیه نیروها
naval forces U نیروهای دریایی
nato forces U نیروهای پیمان ناتو
market forces U عوامل موثردر بازار
ground forces U نیروی زمینی
ground forces U نیروهای زمینی
irregular forces U نیروهای نامنطم
irregular forces U نیروهای چریکی
land forces U قوای بری
land forces U نیروی زمینی
landing forces U نیروها پیاده شونده به ساحل
garrison forces U نیروهای پادگانی
landing forces U قوای اب خاکی
landing forces U نیروهای پیاده شونده
lateral forces U نیروهای عرضی
marine forces U تفنگداران دریایی
marine forces U نیروی تفنگدار
market forces U نیروهای بازار
restraining forces U نیروهای مهار کننده
screening forces U نیروهای پاسیور
task forces U گروه کار
contingencey forces U نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
blue forces U نیروهای ابی
blue forces U نیروهای خودی
assigned forces U نیروهای زیر امر
auxiliary forces U قوای کمکی
assigned forces U نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com