Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
section chief
U
رئیس قبضه
section chief
U
فرمانده رسد فرمانده قبضه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chief
U
سر
chief
U
عمده
in chief
U
مخصوصا
in chief
U
بویژه
chief
U
مهم
the new chief was a nothing
U
رئیس تازه یک ادم بی وجودی بود
chief
U
افسرفرمانده
chief
U
فرمانده
chief
U
قائد سالار
chief
U
پیشرو
chief
U
رئیس
sinister chief
U
منحنیابتدایی
chief negotiator
U
سرپرست مذاکرات
Chief Justices
U
قاضی اعظم
Chief Justices
U
قاضی القضات
Chief Justices
U
رئیس دیوان عالی
commander-in-chief
U
فرمانده کل
commander in chief
U
فرمانده کل
commander in chief
U
فرمانده کل
chief tomn
U
امیر نشین
chief engineer
U
سرمهندس
chief of boat
U
سکانی قایق
chief of boat
U
فرمانده قایق
Chief Constable
U
فرماندهپلیس
chief of police
U
رئیس شهربانی
chief suspect
U
آدم مورد شک اصلی
[به گناهی]
chief of state
U
رئیس دولت
chief of protocol
U
رئیس تشریفات
chief programmer
U
سازمان برنامه نویسی
chief engineer
U
مدیر ماشین
chief rabbi
U
خاخام باشی
chief rabbi
U
مجتهدیهود
chief referee
U
سرداور
chief residence
U
مقرعمده حاکم نشین
chief tomn
U
حاکم نشین
chief draughtsman
U
سرنقشه کش
Chief Justices
U
رئیس دادگاه
Chief of Staff
U
رئیس ستاد
engineer in chief
U
سر مهندس
thunder chief
U
نوعی هواپیمای یک موتوره وسوپرسونیک قابل حمل بمب اتمی
necker chief
U
دستمال گردن
the chief justice
U
قاضی القضات
line chief
U
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
line chief
U
مکانیسین تعمیرات هواپیما
necker chief
U
کاشکول نظامی
centre chief
U
مهاجممیانی
chief timekeeper
U
داورتایمنگهدار
commanders-in-chief
U
فرمانده کل
commander in chief
U
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
communication chief
U
رئیس ارتباطات
communication chief
U
رئیس مخابرات یکان
Chief Justice
U
رئیس دادگاه
dexter chief
U
سرقسمتراست
Chief Justice
U
رئیس دیوان عالی
Chief Justice
U
قاضی القضات
Chief Justice
U
قاضی اعظم
assistant chief of staff
U
معاون رئیس ستاد
chief petty officer
U
ناو استوار یکم
chief petty officer
U
ناوبان دوم
chief of naval operations
U
فرمانده عملیات دریایی
chief petty officeer
U
ناو استوار یکم
lord chief justice
U
رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
joint chief of staff
U
رئیس ستاد مشترک
chief army censor
U
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
assistant chief of staff, g
U
رکن یکم اداره یکم
vice chief of staff
U
دستیاررئیس ستاد
vice chief of staff
U
جانشین رئیس ستاد
deaputy chief of staff
U
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
chief warrant officer
U
استوار یکم
air chief marshal
U
سپهبد هوایی
joint chief of staff
U
رئیس ستاد ارتش
the pro tem chief
U
رئیس موقت
chief clerk of the court
U
مدیر دفتر دادگاه
assistant chief of staff
U
معاونت
assistant chief of staff, g
U
معاونت پرسنلی
chief programmer team
U
سرپرست یک تیم برنامه نویسی
master chief petty officer
U
ناو استواریکم
master chief petty officer
U
استوار یکم
senior chief petty officer
U
ناوبان یکم
the chief mufii in the ottoman empire
U
شیخ الاسلام
deputy chief of naval operation
U
جانشین فرماندهی نیروی دریایی
assistant chief of staff, g (operations
U
رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g (intelligenc
U
معاونت اطلاعات
assistant chief of staff,g (intelligenc
U
رکن دوم اداره دوم
chief financial officer
[CFO]
U
مدیر امور مالی
assistant chief of staff, g (operations
U
معاونت عملیات
Chief of protocol. Master of ceremonies.
U
رئیس تشریفات
assistant chief of staff,g(civil affair
U
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
chief executive officer
[CEO]
[American E]
U
رئیس هیئت مدیره
chief executive officer
[CEO]
[American E]
U
مدیر عامل
[شرکت]
t section
U
پروفیل " T "
section
U
رسد
section
U
رسددریایی یا هوایی
section
U
قبضه توپ
section
U
رسدتوپخانه
section
U
شعبه
section
U
نیمرخ
section
U
بره
z section
U
پروفیل "زد"
t section
U
عضو " T "
section
U
جوخه
section
U
مقطع
section
U
برشگاه
section
U
بخش قسمت
section
U
قطعه
section
U
دسته
section
U
گروه دایره
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت
section
U
بخش
section out
U
شکستن موج بطور ناهموار
section
U
برش
section
U
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
regular section
U
پروفیل نرمال
ground section
U
بدنه و پیکر اصلی فرش
[که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
section of a strawberry
U
قسمتهایمختلفتوتفرنگی
section leader
U
فرمانده رسد یا جوخه
radial section
U
برش شعاعی
section of dike
U
نیمرخ راه
section of valley
U
نیمرخ عرضی دره
section of a raspberry
U
قسمتهایمختلفتمشک
transverse section
U
برش متقاطع
build up section
U
مقاطع مرکب
longitudinal section
U
برش طولی
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
section hand
U
کارگرعضو دسته معینی ازکارگران راه اهن
root section
U
مقطع ریشه
rolled section
U
مقاطع نوردشده
section charge
U
خرج چند قسمتی
section charge
U
خرج جزء جزء
tip section
U
قسمتنوک
wallet section
U
قسمتکیفپول
section crew
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section gang
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
rectangular section
U
مقطع مستطیلی
in the non-smoking section
U
در قسمت غیر سیگاری ها
black section
U
گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
section of a walnut
U
قسمتهایمختلفگردو
section of a hazelnut
U
قسمتهایمختلففندوق
transverse section
U
مقطع عرضی
main section
U
قسمتاصلی
trenched section
U
زیرگاه صندوقهای
honeycomb section
U
شانهعسل
flotation section
U
بخششناور
dining section
U
قسمتغذاخوری
trough section
U
مقطع ناودانی
butt section
U
قسمتهدف
weaving section
U
منطقه تقاطع
weaving section
U
منطقه همبری
wing section
U
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
pipe section
U
قسمتلوله
transversal section
U
برش عرضی
transition section
U
مقطع تبدیل
staff section
U
بخش ستادی
staff section
U
قسمت ستادی دسته سمبه
staff section
U
قطعات سمبه
standard section
U
پروفیل استاندارد
structural section
U
مقطع سازهای
section of a log
U
قسمتهایمختلفکندهدرخت
section of a bulb
U
قسمتهایمختلفپیاز
trenched section
U
فرم صندوقهای تو گود
sagittal section
U
قسمتهایزیرشکم
rail section
U
بخشریل
radio section
U
بخشرادیو
working section
U
قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
accessory of section
U
قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
cross section
U
مقطع عرضی
cross section
U
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section
U
برش عرضی
cross section
U
سطح مقطع
cross section
U
نیمرخ عرضی
cross section
U
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section
U
سطح مقطع موثر
cross section
U
مقطع
cross section
U
رویه برش
cross section
U
سطح مقطع عرضی
crown section
U
برش در کلید قوس
data section
U
بخش داده ها
control section
U
قسمت کنترل
control section
U
بخش کنترل
conic section
U
مقطع مخروطی
advance section
U
قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance section
U
قسمت جلویی
air section
U
رسد هوایی
aircraft section
U
قسمت هواپیمایی
aircraft section
U
رسدهواپیمایی
auxiliary section
U
برش کومکی
axial section
U
برش محوری
cross-section
U
سطح متقاطع
base section
U
بخش اماد لجستیکی منطقه جلو
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
beaded section
U
شیار برجسته روی گچ وچوب
box section
U
مقطع قوسی سکل
built up section
U
مقاطع مرکب
center section
U
بال میانی
coil section
U
مقطع بوبین
compact section
U
مقطع فشرده
economic section
U
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
longitudinal section
U
برش طولی
personnel section
U
قسمت پرسنلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com