Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
registered letter with receipt attached
U
نامه سفارشی دو قبضه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
registered letter
U
نامه سفارشی
i am in receipt of your letter
U
نامه شما واصل گردید
i am in receipt of your letter
U
نامه شما به من رسید
registered
U
قابل اهمیت
registered
U
مسجل
registered
U
ثبتی
non-registered
[not registered]
<adj.>
U
ثبت نشده
registered
U
ثبت شده
registered shares
U
سهام بانام
registered securities
U
اوراق بهادار با نام
registered share
U
سهم با نام
registered capital
U
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
registered nurse
U
پرستار دیپلمه دارای پروانه رسمی
registered office
U
اقامتگاه قانونی شرکت
registered port
U
بندر مشخص
registered capital
U
سرمایه ثبت شده
registered land
U
زمین ثبت شده
non registered share
U
سهم بی نام
registered bond
U
اوراق قرضه با نام
non registered shares
U
سهم بی اسم
registered trademark
U
علامتتجاریسردکن
registered mail
U
پست سفارشی
Registered mail.
U
نامه سفارشی
to be registered as an alien
U
در اداره مهاجرت ثبت شده بودن
Get the letter to him . Have the letter handed to him.
U
نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter
U
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
i wrote letter a letter
U
هی کاغذ نوشتم
It hast fully registered with her .
U
درود گرم وصمیمانه
registered trade mark
U
علامت تجاری ثبت شده
registered by a notary public
U
محضری
registered by a notary public
U
ثبتی
attached
<adj.>
<past-p.>
U
ملحق شده
attached
<adj.>
<past-p.>
U
تخصیص داده شده
attached
<adj.>
<past-p.>
U
افزوده شده
attached
<adj.>
<past-p.>
U
اختصاص داده شده
attached
<adj.>
<past-p.>
U
پیوست شده
attached
<adj.>
<past-p.>
U
ضمیمه شده
attached
<adj.>
<past-p.>
U
الحاق شده
attached
<adj.>
<past-p.>
U
اضافه شده
[الحاق شده]
attached
U
دلبسته علاقمند
attached
U
پیوسته
attached
U
ضمیمه
attached
U
مربوط متعلق
attached
U
وابسته
strings attached
<idiom>
U
تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
There is only one condition attached to it .
U
فقط یک شرط دارد
channel attached
U
اتصال کانالی
To feel attached to someone .
U
به کسی دل بستن
thereto attached
U
پسوسته بدان
attached curtain
U
پردهکرکرهای
link attached
U
دور دست
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
link attached
U
راه دور
attached processor
U
پردازنده الصاقی
attached processor
U
ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
link attached
U
دور
thereto attached
U
ضمیمه به ان
They grew attached ( attracted) to each other.
U
به همدیگر علاقمند شدند
attached airlift service
U
یکان ترابری هوایی زیرامر
receipt
U
قبض رسید
receipt
U
رسید پیام دریافت شد
receipt
U
دریافت
receipt
U
اعلام وصول
receipt
U
دریافتی
receipt
U
وصول کردن
receipt
U
اعلام وصول نمودن
receipt
U
دریافت رسید دادن
receipt
U
رسید
to a receipt
U
رسید گرفتن
receipt
U
رسیدکردن
receipt
U
بزهکاران را تحویل گرفتن
Military aid with no strings attached .
U
کمکهای نظامی بدون قید وشرط
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it.
U
بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
warehouse receipt
U
رسید انبار
on receipt of the goods
U
برسیدن کالا
to pay against receipt
U
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
mate's receipt
U
رسید کاپیتان کشتی
mate's receipt
U
رسیدکاپیتان کشتی
on receipt of the goods
U
بوصول کالا
railway receipt
U
رسید راه اهن
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
receipt notification
U
خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
receipt statement
U
اعلامیه ورود
receipt statement
U
رسید
official receipt
U
رسید رسمی
mate's receipt
U
رسیدافسر ارشد کشتی
dock receipt
U
رسید لنگرگاه
certificate of receipt
U
گواهی وصول
clean receipt
U
رسید بی قید و شرط
acknowledgement of receipt
U
اعلام وصول
certificate of receipt
U
گواهی رسید
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
dock receipt
U
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
hand receipt
U
رسید دستی
appropriation receipt
U
رسید سپرده قانونی
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
appropriation receipt
U
رسیدسپرده رسید اعتبار
blind copy receipt
U
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
data fright receipt
U
رسید اماری حمل
data freight receipt
U
رسید اماری حمل
air mail receipt
U
رسید پست هوایی
constructive receipt billing
U
ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
letter
U
سند
letter
U
نوشته
letter
U
معرفی نامه
letter
U
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to a. letter
U
فرستادن
to the letter
<adv.>
U
مو به مو
letter for letter
<adv.>
U
کلمه به کلمه
to the letter
<adv.>
U
کلمه به کلمه
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
letter
U
حرف
to the letter
<adv.>
U
نکته به نکته
letter for letter
<adv.>
U
نکته به نکته
letter for letter
<adv.>
U
مو به مو
letter
U
نویسه
to the letter
U
طابق النعل بالنعل
d. letter
U
حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter
U
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letter
U
حرف الفباء
letter
U
حرف چاپی
letter no
U
نامه شماره 5
letter of a
U
اگاهی نامه
letter of a
U
اطلاع نامه
letter
U
معرفت دانش
to the letter
<idiom>
U
طبق قانون
letter
U
اثارادبی
letter
U
نامه
letter
U
کاغذ ادبیات
letter
U
مراسله
letter of credence
U
اعتبارنامه
letter of dismissal
U
انفصال
He signed with the letter
U
امضاء با حرف او
repetitive letter
U
نوشته شده است
scarlet letter
U
حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
sea letter
U
سند بیطرفی کشتی
send a letter
U
نامهای بفرستید
send a letter
U
کاغذ بدهید
letter of dismissal
U
بطلان
letter of dismissal
U
الغا
to kern a letter
U
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
repetitive letter
U
یات آدرس
letter of dismissal
U
انقضا
letter of dismissal
U
ترک
letter of dismissal
U
متارکه
letter of dismissal
U
رها سازی
letter of dismissal
U
خاتمه
small letter
U
حرف ریز
take this letter to the post
U
این نامه راببرید به پستخانه
Letter of recommendation.
U
توصیه نامه
The letter is in his own handwriting .
U
نامه بخط خودش است
This letter has been tampered with .
U
در این نامه دست برده شده
letter of reference
U
توصیه نامه
The letter is addressed to you .
U
نامه بعنوان شما نوشته شده است
I had a letter from my father .
U
از پدرم کاغذ داشتم
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
letter of reference
U
معرفی نامه
Has a letter arrived for me?
U
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
letter of attorney
U
اجازه نامه
letter of attorney
U
اختیار نامه
I have just received your letter.
U
کاغذت تازه به دستم رسیده است
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
To mail a letter.
U
نامه ای رابه پست انداختن
the letter is urgent
U
نامه فوری است
the letter of the law
U
لفظ یا نص قانون
the letter of the law
U
عبارت قانون
the letter of the law
U
نص یا لفظ شریعت
the original letter
U
عین نامه
to readdress a letter
U
عنوان نامهای را عوض کردن
letter scale
U
مقیاسنامهها
under cover of letter no
U
ضمن نامه شماره
with reference to letter no
U
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
chain letter
U
نامهی زنجیری
four-letter word
U
واژهیچهار حرفی
four-letter word
U
واژهی قبیح
four-letter words
U
واژهیچهار حرفی
four-letter words
U
واژهی قبیح
letter-bomb
U
بمب نامهای
letter-bombs
U
بمب نامهای
letter opener
U
سرنامهبازکن
letter of attorney
U
وکالت نامه
letter missive
U
امر نامه
letter head
U
کاغذیکه نشان چاپی دارد
letter head
U
سر کاغذ
letter founder
U
حروف ریز
letter de chancellerie
U
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
letter de chancellerie
U
نامه رسمی
letter carrier
U
چاپار
letter carrier
U
نامه رسان پستچی
letter card
U
کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
letter drop
U
صندوق پست
letter box
U
صندوق پست
letter balance
U
ترازوی نامه کشی
letter missive
U
اجازه نامه ابلاغیه
letter missive
U
امریه
letter of admission
U
اقرارنامه
letter of credit
U
برگه اعتبار
letter of credit
U
اعتبار اسنادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com