English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radar beacon U برج دیدبانی رادار
radar beacon U برج مراقبت رادار
radar beacon U راهنمای رادار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beacon U راهنما
beacon U فار دریایی
beacon U بیکن
beacon on U اسم رمز برای فرمان
beacon U سیگنالهایی که پیامی توسط یک وسیله خراب در شبکه ارسال میشود
beacon on U رادارتعقیب هدف خود را روشن کن
beacon U برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
beacon off U اسم رمز برای فرمان
beacon off U رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
beacon U چراغ دریایی
beacon U دیدگاه
beacon U برج دیدبانی
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
zmarker beacon U برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
day beacon U برج ناوبری مورد استفاده درروز
day beacon U برج ناوبری روز
zmarker beacon U نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
stuck beacon U ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
locator beacon U برج اکتشافی
locator beacon U برج اکتشاف هوایی
radio beacon U برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio beacon U انتن بی سیم
radio beacon U بیکن رادیویی
beacon frame U فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
airborne beacon U برج مراقبت هوابرد
beacon flight U پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
air beacon U برج مراقبت پایگاه
Belisha beacon U نوعیچراغراهنماییچشمکزن
airborne beacon U رادارمراقبت نصب شده روی هواپیما
beacon double U اسم رمز برای انتخاب روش تعقیب هدف با استفاده از دونوع موج رادار
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
radar U دستگاه رادار
radar U رادار
radar scope U صفحه دید رادار
radar scope U صفحه رادار
radar scan U تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
radar scan U مراقبت بوسیله رادار
radar return U انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
radar ranging U میدان رادار
surveillance radar U رادار مراقبتی
radar ranging U تنظیم تیر به وسیله رادار
radar quardship U دیدبانی بارادار
radar quardship U نگهبانی رادار
radar prediction U بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radar prediction U کسب اطلاعات به وسیله رادار
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
radar operator U متصدی رادار
radar screen U صفحه تصویر رادار
radar screen U indicator position plain :syn display radar
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
radar trap U وسیلهسرعتسنجموتور
radar silence U سکوت راداری
search radar U رادار تجسسی
surveillance radar U رادار تجسس هدف
warning radar U رادار هشدار دهنده
weather radar U رادارآبوهوا
radar unit U مرکزرادار
radar reflector U انعکاسرادار
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
radar trapping U اختلال رادار
radar tracking U تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
radar trace U علامت رادار
radar mast U دکلرادار
radar network U شبکه ی رادار
acquisition radar U رادار هدفیاب
radar clutter U منطقه پوشیده از دید رادار
radar clutter U منطقه کور رادار
radar boresight U تطابق خط دید رادار
radar boresight U محوریابی رادار
radar beam U پرتو رادار
radar antenna U انتن دار
radar altitude U ارتفاعی که بوسیله راداربطور خودکار به هواپیماداده میشود ارتفاع راداری هواپیما
radar altimetry U ارتفاع سنجی به وسیله رادار
radar alimeter U فرازیاب رادار
doppler radar U رادار دوپلر
doppler radar U رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
doppler radar U رادار داپلر
acquisition radar U رادار هدفیابی
aerial radar U رادار هوایی
acquisition radar U رادار اکتشاف هدف
radar comouflage U استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
radar correlation U درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
radar netting U تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
radar measurement U اندازه گیری رادار
radar man U متصدی رادار
radar location U موقعیت رادار
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
radar installation U تاسیسات رادار
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
radar equipment U تجهیزات رادار
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
radar echo U علایم روی صفحه رادار
radar engineering U مهندسی رادار
radar danning U ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
radar countermeasures U پیش گیریهای ضد رادار
radar countermeasures U اقدامات ضد رادار
target detection radar U رادارحمایتکنندههدف
surface surveillance radar U رادارمراقبسطحی
radar range mark U فاصله یاب راداری
anti-radar missile U گلولهموشکضدرادار
air search radar U رادارردیابهوایی
air control radar U رادارکنترلهوایی
sidelooking airborne radar U رادار با دید جانبی
sidelooking airborne radar U رادارجانبی نصب شده روی هواپیما
sidelooking airborne radar U رادار جانبی
sidelooking airborne radar U رادارجانبی
fire control radar U رادار کنترل اتش
directional radar prediction U تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
radar picket cap U هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
battery integration end radar display U equipment
battery integration end radar display U وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com