Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pressure demand regulator
U
رگولاتورتنظیمفشار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pressure regulator
U
شیر فشار شکن
pressure regulator
U
شیر تنظیم
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
اعمال فشار کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
فشار خون دارد
regulator
U
تعدیل کننده
regulator
U
الت تعدیل
regulator
U
رگولاتور
regulator
U
تنظیم کننده
regulator
U
نافم
regulator
U
سوپاپ نافم
regulator
U
متعادل کننده
field regulator
U
تنظیم کننده میدان
field regulator
U
نافم میدان
line regulator
U
ولتاژ شبکه رگولاتور خط
voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
medical regulator
U
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
induction regulator
U
نافم ولتاژ القائی
induction regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ القائی
potential regulator
U
نافم ولتاژ
main regulator
U
تنظیم کننده محور اصلی
line regulator
U
تنظیم کننده
frequency regulator
U
رگولاتور فرکانس
regulator first stage
U
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
speed regulator
U
نافم سرعت
torque regulator
U
تنظیم کننده گشتاور پیچشی
load regulator
U
رگولاتور بار تنظیم کننده بار
potential regulator
U
رگولاتور ولتاژ
current regulator
U
نافم شدت
tirrill regulator
U
نافم ارتعاشی
voltage regulator
U
تنظیم کننده اختلاف سطح
voltage regulator
U
نافم ولتاژ
relay regulator
U
افتامات
load regulator
U
نافم بار
slip regulator
U
تنظیم کننده لغزش
emergency regulator
U
تنظیمکنندهفوری
speed regulator
U
تنظیم کننده سرعت
voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ
voltage regulator
U
رگولاتور ولتاژ
window regulator
U
وسیله تنظیم پنجره
constant current regulator
U
تنظیم با امپر ثابت
oxygen supply regulator
U
کنترلکنندهذخیرهاکسیژن
rotary type regulator
U
رگولاتورنوع گردان
rotary type regulator
U
تنظیم کننده گردان
barrel offtake regulator
U
دهانه ابگیر با لوله دریچه دار
constant voltage regulator
U
ولتپای
stitch length regulator
U
منظمکنندهاندازهدوخت
constant potential regulator
U
ولتپای
induction voltage regulator
U
نافم ولتاژ با القا
contact voltage regulator
U
نافم ولتاژ با کنتاکت
induction voltage regulator
U
نافم ولتاژ القائی
carbon pile regulator
U
نافم کربنی
carbon pile voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ زغالی
aerofoil type offtake regulator
U
دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
to be in demand
U
طالب داشتن
to be in demand
U
خریدارداشتن مطلوب بودن
demand
U
خواستارشدن
demand
U
نیاز
on demand
U
بنا به تقاضا
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
demand
U
احتیاج
demand
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand
U
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand
U
تقاضا برای انجام چیزی
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
on demand
U
عندالمطالبه
demand
U
طلب
demand
U
مطالبه
demand
U
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand
U
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand
U
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand
U
تقاضا
demand
U
مطالبه کردن
demand
U
تقاضای خرید کالا
demand
U
نیاز
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
demand
U
انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand
U
درخواست مطالبه
demand
U
درخواست کردن
demand
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand
U
تقاضا کردن
demand
U
نیاز احتیاج
demand
U
درخواست
demand
U
خواست
demand side
U
ستون تقاضا
demand side
U
طرف تقاضا
demand surface
U
سطح تقاضا
demand surface
U
میزان تقاضا
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
derived demand
U
تقاضای مشتق شده
demand shift
U
انتقال تقاضا
demand shift
U
تغییر تقاضا
demand shift
U
جابجائی تقاضا
demand note
U
چک تمسک
demand note
U
سفته
demand note
U
مطالبه نامه
demand meter
U
تقاضاسنج
demand management
U
مدیریت تقاضا
demand function
U
تابع تقاضا
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand forecast
U
پیش بینی تقاضا
money demand
U
تقاضا برای پول
demand paging
U
در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand paging
U
صفحه بندی مورد نیاز
demand paging
U
صفحه بندی تقاضا
demand schedule
U
جدول تقاضا
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
demand satisfaction
U
تحویل اماد مورد نیاز
demand satisfaction
U
تحویل درخواستها
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
demand processing
U
پردازش بر اساس نیاز
demand price
U
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand pattern
U
الگوی تقاضا
demand for money
U
تقاضا برای پول
national demand
U
تقاضای ملی
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak demand
U
بیشترین تقاضا
measurement of demand
U
تخمین تقاضا
measurement of demand
U
اندازه گیری تقاضا
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum demand
U
بار پیک
inelastic demand
U
تقاضای بی کشش
inelastic demand
U
تقاضای غیر حساس
inelastic demand
U
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
joint demand
U
تقاضای مشترک
law of demand
U
قانون تقاضا
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
maximum demand
U
پیک بار
maximum demand
U
تقاضای بیشینه
market demand
U
تقاضای بازار
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
quantity of demand
U
مقدار تقاضا
financed demand
U
احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
effective demand
U
تقاضای موثر
effective demand
U
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
elastic demand
U
تقاضای کشش دار
elastic demand
U
حساس
elastic demand
U
تقاضای انعطاف پذیر
elasticity of demand
U
کشش تقاضا
energy demand
U
مطالبه انرژی
excess demand
U
تقاضای بیش از حد
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand
U
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
excess demand
U
درخواست مازاد
excess demand
U
فزونی تقاضا
replacement demand
U
نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
factor demand
U
تقاضای عوامل
final demand
U
تقاضای نهائی
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
demand factors
U
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
composite demand
U
تقاضای مرکب
we demand p in our contract
U
ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
within three days of demand
U
در طی سه روز پس از تقاضا
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
to meet a demand
U
تقاضایی را براوردن
total demand
U
تقاضای کل
aggregate demand
U
تقاضای کل
To demand ones right. To get ones due.
U
حق کسی را خواستن ( گرفتن )
elastic demand
U
تقاضای با کشش
complementary demand
U
تقاضای مکمل
complementary demand
U
تقاضای تکمیلی
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
demand accommodation
U
تعدیل درخواستها
demand accommodation
U
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand factors
U
جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
demand deposit
U
سپرده دیداری
demand deposit
U
سپرده جاری
demand elasticity
U
کشش تقاضا
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
demand factor
U
ضریب تقاضا
demand factors
U
عوامل تقاضا
demand factors
U
عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
demand curve
U
منحنی تقاضا
to make a demand on somebody
U
مطالبه کردن از کسی
demand code
U
رمز درخواست
demand code
U
شماره رمزبرگ درخواست
change in demand
U
تغییر تقاضا
aggregate market demand
U
تقاضای کل بازار
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
supply and demand law
U
قانون عرضه و تقاضا
arc elasticity of demand
U
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
shift of a demand curve
U
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
marginal demand price
U
قیمت تقاضای نهائی
precautionary demand for money
U
تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
market demand schedule
U
صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
arc elasticity of demand
U
کشش کمانی تقاضا
aggregate demand function
U
تابع تقاضای کل
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
income elasticity of demand
U
کشش
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
individual demand schedule
U
جدول تقاضای فردی
price elasticity of demand
U
کشش قیمتی تقاضا
individual demand schedule
U
صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
arc elasticity of demand
U
= Eنسبت فوق نسبت مقدار تقاضابه قیمت کالاست
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com