Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
plan of maneuver
U
طرح مانور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maneuver
U
تمرین نظامی
maneuver
U
حرکت
maneuver
U
حرکت دادن یاحرکت کردن
maneuver
U
حرکت جنگی مانور کردن
maneuver
U
مانور
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
out maneuver
U
تفوق جستن در مانور
maneuver and fire
U
اتش و حرکت
map maneuver
U
مانور روی نقشه
free maneuver
U
حرکت ازاد
mass of maneuver
U
حجم مانور
mass of maneuver
U
سنگینی حرکات یکان
scheme of maneuver
U
طرح مانور
free maneuver
U
امکان حرکت ازاد
free maneuver
U
مانور ازاد
fire and maneuver
U
اتش و مانور
maneuver and fire
U
اتش و مانور
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
E-plan
U
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
K-plan
U
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
plan
U
زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan
U
تدبیر اندیشه
plan
U
پیش بینی کردن
plan
U
نقشه کف
plan
U
نقشه مسطحه برنگاره
plan
U
هامن
plan
U
پلان
plan
U
برنامه ریزی کردن
plan
U
خیال
plan
U
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
U
طرح کشیدن یا ریختن
plan
U
نقشه
plan
U
طرح کردن
plan
U
طرح
plan
U
برنامه
plan
U
تدبیر
plan
U
طرح ریزی کردن
plan targets
U
اهداف برنامه
plan view
U
دید از بالا
plan view
U
نمای بالا
plan view
U
نقشه کف
prestowage plan
U
طرح باربندی کالاها
part plan
U
نقشه جزیی
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan
U
طرح پروژه
plan frame
U
چارچوب برنامه
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
prospective plan
U
برنامه بلند مدت
perspective plan
U
برنامه بلند مدت
partial plan
U
برنامه جزئی
plan implementation
U
اجرای برنامه
plan implementation
U
عملی کردن برنامه
plan of action
U
طرح عملیات
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
plan of campaign
U
طرح پیکار
outline plan
U
طرح مبنا
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
war plan
U
نقشه جنگی
working plan
U
نقشه اجرا راهنمای کار
open-plan
U
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
marshall plan
U
طرح مارشال
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan
U
طرح پروانه ای
centralized plan
U
پلان مرکزی
ground-plan
U
[نقشه همتراز با زمین]
war plan
U
طرح جنگی
to suggest a plan
U
طرحی راپیشنهادکردن
rolling plan
U
برنامه غلتان
secondary plan
U
طرح ثانوی
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
site plan
U
نقشه جایگاه
site plan
U
نقشه محل
sliding plan
U
برنامه لغزان
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan
U
طرح جنگ
strategic plan
U
نقشه جنگ
tactical plan
U
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
U
طرح عملیات نظامی
tentative plan
U
طرح ازمایشی
test plan
U
طرح ازمایش
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building
U
عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
master plan
U
نقشه مجموعه
contingency plan
U
طرح احتمالی
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
deck plan
U
صفحه پل کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
detailed plan
U
برنامه تفصیلی
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan
U
پیش نویس برنامه
economic plan
U
برنامه اقتصادی
entry plan
U
طرح ورود به بندر
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan
U
طرح عملیات احتمالی
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
U
شالوده
ground plan
U
طرح اساسی
ground plan
U
نقشه مسطحه
ground plan
U
برنگاره
american plan
U
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan
U
تصویب نقشه
master plan
U
نقشه کلیات
barrier plan
U
طرح موانع
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
collection plan
U
طرح جمع اوری
colombo plan
U
طرح کلمبو
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
europen plan
U
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan
U
برنامه مالی
ordnance plan
U
طرح اردنانس
installment plan
U
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
interim plan
U
برنامههای موقت
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
lesson plan
U
طرح درس
it was no part of my plan
U
کی جزو نقشه من بود
key plan
U
نقشه راهنما
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
marshall plan
U
برنامه مارشال
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan
U
برنامه ملی
ordnance plan
U
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
installation plan
U
نقشه ی نصب
general plan
U
نقشه کلی
flight plan
U
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
illumination plan
U
طرح روشنایی منطقه
general plan
U
نقشه عمومی
he thought out a plan
U
تدبیری اندیشید
frequency plan
U
طرح فرکانس
floor plan
U
نقشه اشکوب
fire plan
U
طرح اتش توپخانه
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
game plan
U
استراتژی بازی
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
fire plan
U
طرح اتش
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
air fire plan
U
طرح اتش هوایی
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
negative tax plan
U
برنامه مالیات منفی
negative tax plan
U
طرح مالیات منفی
artillery fire plan
U
طرح اتش توپخانه
documented plan figures
U
ارقام مستند برنامه
open-plan coach
U
طرحبازوگن
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
coordinated fire plan
U
طرح اتش هم اهنگ شده
plan position indicator
U
صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan
U
طرح بهبودناو
class improvement plan
U
طرح توسعه ناو
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
His plan miscarried . He missed the target
U
تیرش بخطا رفت
on the installment plan
[American English]
U
به اقساط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com