English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (7200 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
plan U پلان
plan U برنامه ریزی کردن
plan U طرح کشیدن یا ریختن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U تدبیر
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to U بهتر این است که .....
plan U هامن
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U نقشه کف
plan U تدبیر اندیشه
plan U خیال
plan U طرح
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U برنامه
plan U نقشه
plan U طرح ریزی کردن
plan U پیش بینی کردن
plan U طرح کردن
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
plan view U نقشه کف
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
plan view U نمای بالا
plan view U دید از بالا
project plan U طرح پروژه
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan U برنامه غلتان
secondary plan U طرح ثانوی
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
site plan U نقشه جایگاه
site plan U نقشه محل
sliding plan U برنامه لغزان
plan targets U اهداف برنامه
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
ordnance plan U طرح اردنانس
outline plan U طرح مبنا
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
part plan U نقشه جزیی
partial plan U برنامه جزئی
perspective plan U برنامه بلند مدت
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
plan implementation U اجرای برنامه
plan implementation U عملی کردن برنامه
plan of action U طرح عملیات
plan of campaign U طرح پیکار
plan of maneuver U طرح مانور
plan of the day U برنامه روزانه ناو
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan U طرح جنگ
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan U طرح پروانه ای
centralized plan U پلان مرکزی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
strategic plan U نقشه جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U طرح جنگی
war plan U نقشه جنگی
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
master plan U نقشه مجموعه
contingency plan U طرح احتمالی
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
master plan U نقشه کلیات
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
general plan U نقشه کلی
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
interim plan U برنامههای موقت
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
key plan U نقشه راهنما
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
lesson plan U طرح درس
loading plan U طرح بارگیری خودرو
marshall plan U طرح مارشال
marshall plan U برنامه مارشال
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan U برنامه ملی
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
installation plan U نقشه ی نصب
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
general plan U نقشه عمومی
floor plan U نقشه اشکوب
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
frequency plan U طرح فرکانس
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
fire plan U طرح اتش توپخانه
fire plan U طرح اتش
game plan U استراتژی بازی
class improvement plan U طرح توسعه ناو
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
air fire plan U طرح اتش هوایی
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
open-plan coach U طرحبازوگن
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan U طرح بهبودناو
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
negative tax plan U طرح مالیات منفی
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
on the installment plan [American English] U به اقساط
Recent search history Forum search
2برنامه استخر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com