Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
partition of an estate
U
افراز ملک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
partition
U
تقسیم افراز کردن
partition
U
فایلی که از فایلهای ترتیبی کوچکتر تشکیل شده باشد و هر بخش جداگانه توسط برنامه کنترل قابل دستیابی است
partition
U
تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partition
U
تقسیم دیسک سخت به دو یا چند درایو منط قی که به صورت درایوهای جداگانه قابل دستیابی اند
partition
U
فضای دیسک سخت که به عنوان درایو منط ق به کار می رود و به صورت درایو جداگانهای قابل دستیابی است
partition
U
بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partition
U
ناحیه
partition
U
قسمت
partition
U
بخش
partition
U
جزء بندی کردن
partition
U
قسمت کردن
partition
U
جدار افراز
partition
U
دیواره
partition
U
وسیله یا اسباب تفکیک
partition
U
حد فاصل
partition
U
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
partition
U
تفکیک کردن
partition
U
جدا کردن جزء بندی کردن
partition
U
افراز
partition
U
تیغه
partition
U
دیوار
partition
U
جداگر تیغهای
partition
U
دیوار تیغه
partition
U
حایل
disk partition
U
پارتیشن دیسک
frame partition
U
تیغه تیرپایهای
frame partition
U
تیغه قالبی
partition chromatography
U
کروماتوگرافی تقسیمی
partition coefficient
U
K :symb
partition coefficient
U
ضریب توزیع ضریب تقسیم
frame partition
U
جداگر سازه دار
partition function
U
تابع تقسیم
partition of an estste
U
افراز یک ملت
voluntary partition
U
افراز با رضایت یا سازش طرفین
solid partition
U
جداگر یکپارچه
partition wall
U
تیغه
partition wall
U
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
partition wall
U
دیوار تیغه
load bearing partition
U
تیغه باربر
load bearing partition
U
جداگر باربر
load-bearing partition
U
تیغه بابر
one third of estate
U
ثلث
estate at will
U
اجاره مشروط
estate at will
U
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
one third of estate
U
ثلث ترکه
third estate
U
عوام
estate
U
ماترک
estate
U
حالت
estate
U
دارایی
estate
U
املاک
estate
U
دسته طبقه
estate
U
ملک
estate
U
وضعیت
estate
U
دارائی
estate
U
دارائی فردمتوفی
real estate
U
مال غیرمنقول
one thrid of the estate
U
ثلث ترکه
real estate
U
املاک و مستغلات
housing estate
U
محوطهی خانه سازی
estate agent
U
فروشندهزمینوملک
industrial estate
U
محوطهصنعتی
life estate
U
حق عمری
life estate
U
عمری
estate of a deceased
U
ترکه
trading estate
U
ملکتجاری
real estate
U
مستغل
real estate
U
ملک
winding up an estate
U
تقسیم مال بین غرماء
real estate
U
املاک و ساختمان
separate estate
U
اموال شخصی زن
estate duty
U
مالیات بر ارث
real estate
U
زمین
estate cars
U
اتومبیل استیشن
real estate
U
معاملات زمین
real estate
U
خرید زمین
real estate
U
مستغلات
fourth estate
U
رکن چهارم مشروطیت
estate in common
U
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
estate in common
U
اشتراک در مالکیت زمین
estate for years
U
حق رقبی
estate for life
U
حق عمری
estate duty
U
مالیات ارث
estate by curtesy
U
در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
estate by curtesy
U
میراث قانونی زوج
equitable estate
U
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
equitable estate
U
عین مرهونه
distribution of the estate
U
تقسیم ترکه
an insolvent estate
U
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
administration of estate
U
اداره ترکه
estate in common
U
مالکیت مشاع
estate in dower
U
میراث قانونی زوجه
estate in fee
U
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
fourth estate
U
نشریات ملی
fourth estate
U
مطبوعات عمومی
estate tax
U
مالیات مستغلات
estate tax
U
مالیات بر املاک
estate of a deceased
U
ماترک
estate in reversion
U
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
estate in reversion
U
هبه قابل رجوع از جانب واهب
estate in remainder
U
ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
estate in remainder
U
تملک معلق
original and derivative estate
U
مال اصلی و مال فرعی
to let something
[British E]
[Real Estate]
U
اجاره دادن چیزی
to let something
[British E]
[Real Estate]
U
کرایه دادن چیزی
estate in joint tenancy
U
واگذاری مشاع
estate in joint tenancy
U
در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
benefical owner of an estate
U
مالک بهره برداریک دارایی
real estate agency
U
بنگاه معاملات املاک
real estate broker
U
واسطه املاک
original and derivative estate
U
اصل مال یا نمائات یا منافع ان
real estate tax
U
مالیات بر مستغلات
real estate broker
U
دلال اموال غیرمنقول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com