English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
ordnance plan U طرح اردنانس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ordnance U ذخایر
ordnance U مهمات
ordnance U مربوط به اسلحه و مهمات
ordnance U اردنانس
ordnance U اسلحه ومهمات
ordnance U رسته اردنانس
ordnance U مهمات ساز وبرگ
ordnance U توپخانه
ordnance U توپ
ordnance plant U کارخانجات اردنانس
ordnance service U خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
explosive ordnance U مواد منفجره
explosive ordnance U مهمات منفجره
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
ordnance labratory U ازمایشگاه جنگ افزار ومهمات
ordnance data U اطلاعات مربوط به جنگ افزارو مهمات
Ordnance Survey U سازماننقشهبرداریبریتانیا
aviation ordnance , man U متخصص جنگ افزار هواپیما
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
the better plan is to U بهتر این است که .....
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan U برنامه
plan U طرح
plan U طرح کردن
plan U طرح ریزی کردن
plan U تدبیر اندیشه
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U خیال
plan U نقشه
plan U پیش بینی کردن
plan U نقشه کف
plan U طرح کشیدن یا ریختن
plan U برنامه ریزی کردن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U تدبیر
plan U پلان
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan U هامن
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan view U نمای بالا
plan view U نقشه کف
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan U طرح پروژه
partial plan U برنامه جزئی
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan U برنامه غلتان
secondary plan U طرح ثانوی
plan view U دید از بالا
plan targets U اهداف برنامه
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
outline plan U طرح مبنا
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
part plan U نقشه جزیی
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
perspective plan U برنامه بلند مدت
prospective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
plan implementation U اجرای برنامه
plan implementation U عملی کردن برنامه
plan of action U طرح عملیات
plan of campaign U طرح پیکار
plan of maneuver U طرح مانور
plan of the day U برنامه روزانه ناو
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
site plan U نقشه جایگاه
site plan U نقشه محل
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan U طرح پروانه ای
centralized plan U پلان مرکزی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
sliding plan U برنامه لغزان
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan U طرح جنگ
strategic plan U نقشه جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U طرح جنگی
war plan U نقشه جنگی
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
master plan U نقشه مجموعه
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan U طرح احتمالی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
master plan U نقشه کلیات
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
marshall plan U برنامه مارشال
installation plan U نقشه ی نصب
lesson plan U طرح درس
marshall plan U طرح مارشال
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
key plan U نقشه راهنما
interim plan U برنامههای موقت
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
loading plan U طرح بارگیری خودرو
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
fire plan U طرح اتش توپخانه
floor plan U نقشه اشکوب
fire plan U طرح اتش
game plan U استراتژی بازی
frequency plan U طرح فرکانس
national plan U برنامه ملی
general plan U نقشه کلی
general plan U نقشه عمومی
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
air fire plan U طرح اتش هوایی
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
negative tax plan U برنامه مالیات منفی
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
negative tax plan U طرح مالیات منفی
coordinated fire plan U طرح اتش هم اهنگ شده
open-plan coach U طرحبازوگن
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
The plan is now in action ( underway ) . U طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
documented plan figures U ارقام مستند برنامه
class improvement plan U طرح بهبودناو
plan position indicator U صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan U طرح توسعه ناو
on the installment plan [American English] U به اقساط
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan [system] U چیزی را قسطی خریدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com