English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
open purchase U خرید ازاد
open purchase U خرید از بازار ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
purchase U شراء
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase U اشتراء
purchase U خریداری کردن
purchase U خریداری
purchase U ابتیاع
purchase U خرید خریداری کردن
purchase U درامدسالیانه زمین
purchase U خرید
purchase U خریدن
forward purchase U پیش خرید
offer to purchase U پیشنهاد خرید
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
to make a purchase U خرید کردن
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
local purchase U خرید از محل
purchase price U راس المال
cost purchase U راس المال
regional purchase U خرید از داخل منطقه پادگانی
regional purchase U خرید محلی
local purchase U خرید محلی
two fold purchase U تاکل دو قرقرهای دو شیاره
forward purchase U خرید سلف
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
To purchase on approval . U بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
advance purchase U خرید سلف
collaborative purchase U خریدتعاونی
conditions of purchase U شرایط خرید
counter purchase U خرید متقابل
counter purchase U تهاتر
counter purchase U داد وستد متقابل
credit purchase U خرید نسیه
forward purchase U معامله سلف
ratchet purchase U جرثقیل جغجغهای
purchase requisition U درخواست خرید
purchase tax U مالیات بر معاملات
hire purchase U خرید اقساطی
hire purchase U اجاره به شرط تملیک
purchase element U عامل منتجه بار نهائی
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
hire purchase U کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
purchase journal U دفترخرید روزانه
purchase money U قیمت جنس
purchase money U در CL ثمن
purchase ledger U دفتر کل خریدها
basket purchase U خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
purchase element U نیروی منتجه
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
purchase rate U نرخ خرید
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
purchase order U دستور خرید
purchase by a deed U با سند خریدن
purchase order U سفارش خرید
purchase description U خصوصیات جنس مورد نیازخرید
purchase by a deed U قباله کردن
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
double purchase pulley U غرغرهای که دو طناب خورداشته باشد
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
lump sum purchase U خرید یکجا
lump sum purchase U خرید کلی
make a forward purchase U سلف خریدن
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
arresting system purchase element U وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
the open U ملا عام
open U باز کردن باز شدن
the open U هوای ازاد
open U برداشتن پوشش یا باز کردن در
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open out U توسعه دادن
To come into the open. U آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
to open out U باز کردن
open U آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
to open out U توسعه دادن
to open out U گستردن
to open out U بسط دادن
the open U ملاء عام
open to any one U مباح
open out U بسط دادن
X/OPEN U ول ایجاد سیستمهای باز هستند
open U نابسته
open U افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open U مفتوح شدن
open U شکفتن
open U روشن شدن خوشحال شدن
open U باز شدن
open U بی الایش
open U باز
open U فضای باز
open U ازاد
open U زمین باز گسترده
open U مروحه را باز کنید
open U سکی
open U گشودن گشادن
open U بازکردن
open U واریز نشده
open U :باز
open U مفتوح
open U گشوده سرگشاده
open U دایر
open U روباز
open U ازاد اشکار
open U مهربان رک گو
open U صریح
open U درمعرض
open U بی پناه
open U بی ابر
open U وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open U وزن ازاد
open U وضع زه هنگام کشیده شدن
open U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open U بلامتصدی
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open U دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open U پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open U نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open U بی دفاع واریز نش
open U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open U فایل خواندنی و نوشتنی
open U قابل بحث
open U کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open U اشکار
open U خط بازبی دفاع
open the door to U مجال دادن به
open to the public U اشکار در نزد همه
open to attack U در معرض حمله
open theft U سرقت مشهود
open terrace U مهتابی
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open to the public U واضح درنظر عموم
open interval U فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
open wiring U سیمکشی باز
open wire U سیم هوایی
open wire U سیم لخت
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
open vertict U رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open universe U جهان باز
open treaty U معاهده باز
open travers U پیمایش باز
open trade U تجارت ازاد
open tournament U تورنمنت ازاد شطرنج
open to the public U برملا
open to the public U علنی
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
open system U سازگان باز
open machine U ماشین باز
open loop U حلقه باز
open loop U مدار باز
open heartedness U خوش گمانی
open lines U خطوط باز شطرنج
open light U پنجره واشو
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
open indent U سفارش خرید باز
open hawse U زاویه میان دو لنگر
open hospital U بیمارستان ازاد
open hearth U کوره فولاد سازی دهان باز
open heartedness U رک گویی صداقت
open hearted U دل و زبان یکی
open hearted U راست باز خوش گمان
open space U میدان
open space U گردشگاه ازاد
open system U سیستم باز
open system U نظام باز
open ice U قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
open syllable U هجائی که به حرف e پایان پذیرد
open subroutine U زیرروال باز
open subrotine U زیرروال باز
open handed U دست باز
open handed U گشاده دست گشاده کف
open handed U بخشنده
open hands U سخاوت
open storage U انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
open hands U دست باز بودن
open heartedness U راست بازی
with open arms <idiom> U با گرمی استفاده کردن
with open arms U بااغوش باز بابازوهای گشاده
wide open U حمله
to open the door to U مجال دادن
to open the ball U پیش قدم شدن
to open the ball U اول رقصیدن
to open parliament U مجلس راافتتاح کردن
to open parliament U مجلس را گشودن
to open one's mind U دل خود را خالی کردن
to open one's mind U اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
to open fire U شروع به اتش کردن
to lay open U هویدا
open secret U راز آشکار
open secret U سر افشا شده
open secrets U راز آشکار
open secret <idiom> U راز فاش شده
open one's heart <idiom> U از ته قلب حرف زدن
Open the door. U در درراباز کن
He is open to bribery. U اهل رشوه (رشوه گیری) است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com