English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 10 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neighbour U همسایه
neighbour U نزدیک مجاور
neighbour U همسایه شدن با
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
my neighbour at dinner U کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
our neighbour door U همسایه پهلویی ما
begger my neighbour policy U سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
love thy neighbour as thyself U همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
He beats his own child to frighten his neighbour. <proverb> U بچه خود را مى زند که همسایه بترسد .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com