English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
medium steak U استیک متوسط سرخ یا پخته شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
well-done steak U استیک کاملا پخته
I want my steak well done. U می خواهم استیکم خوب پخته با شد
steak U باریکه گوشت کبابی
swiss steak U شامی
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
steak knife U کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
underdone steak U استیک آبدار
club steak U قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
beef steak U گوشت ران گاو
chuck steak U گوشتگردنو شانهگاو
salis bury steak U خوراک گوشت گاو مخلوط باتخم مرغ وشیر
medium U مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium U رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium U رسانهای که امکان ذخیره و نمایش داده میدهد مثل دیسک مغناطیسی یا VDU
medium U هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
medium U مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
medium U وسط یا میانگین
medium U واسط
medium U ملا "
medium U محیط
medium U متوسط
medium U واسطه
medium U رسانه
medium U متوسط معتدل
medium U وسیله
medium U میانجی واسطه
medium U محیط کشت
medium U میانی
medium U مقدار متوسط
medium U میانه
medium U حد وسط
medium U معدل
medium U وسیله انجام کار
medium U واسطه دلال
medium-dry U شرابنهچندانشیرین RO
medium scale U در مقیاس متوسط
medium range U با شعاع عمل متوسط
medium pacer U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium scale U نقشه مقیاس متوسط
medium voltage U ولتاژ متوسط
polarization of a medium U قطبش محیط
transfer medium U رسانه انتقال
virgin medium U واسطه دست نخورده
virgin medium U رسانه بکر
medium of exchange U وسیله مبادله
medium of exchange U وسیله داد وستد
medium lampholder U سرپیچ معمولی
medium range U وسیله یا جنگ افزار برد متوسط
medium curing U قیرهای محلول کندگیر
medium cloud U ابرهای متوسط
dispersion medium U محیط پاشندگی
medium artillery U توپخانه متوسط
end of medium U انتهای رسانه
empty medium U رسانه تهی
dispersive medium U محیط پخش
medium term U میان مدت
medium wave U موج متوسط
medium frequency U فرکانس میانه
medium gravle U شن متوسط
medium frequency U بسامد متوسط
medium speed U بیت در ثانیه
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
data medium U داده رسان
data medium U رسانه داده ها
medium format SLR (6 x 6) U شکلمتوسطSLR
a medium sized car U یک اتومبیل متوسط
medium carbon steel U فولادباکربن متوسط
iron at medium setting U درجهمیانیدراتو
medium energy particle U ذره میان انرژی
medium pace bowler U توپ انداز با روش پرتاب مستقیم و سرعت متوسط
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
medium energy particle U ذره با انرژی متوسط
medium scale integration U مدار مجتمع با دو قطعه
medium scale integration U مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium scale intergration U مجتمع سازی در مقیاس متوسط
medium term forecast U پیش بینی میان مدت
medium term loan U وام میان مدت
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
secondary storage medium U رسانه انباره ثانوی
track [on a sound recording medium] U تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
track [on a sound recording medium] U تیتر آهنگ
medium range ballistic missile U موشک بالستیک میان برد
Short medium and long wave موج کوتاه ومتوسط و بلند
medium tension distribution line U خطسیرپخشفشارمتوسط
tumble dry at medium to high temperature U بادرجهمتوسطبهبالاوخشکبهمبزنید
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] U یونیماک [حمل و نقل]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com