English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum temperature U دمای ماکزیمم
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
he is safe to be there U یقیناانجاخواهدبود
it is safe to say U بخوبی میتوان گفت
it is safe to say U بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
he is safe to be there U حتما انجاخواهدبود
safe U مطمئن
safe U به ضامن
safe U ضامن
safe U گاوصندوق
safe U محفوظ
safe U امن
safe U ایمن
safe U صدمه نخورده
safe U سالم
safe U بی خطر
safe U صحیح اطمینان بخش
can you pronounce him safe U بگویید که اواز خطر محفوظ است
conduct safe U خط امان
can you pronounce him safe U ایا میتوانید
safe altitude U ارتفاع امن
(on the) safe side <idiom> U سخت سرزنش کردن
safe bet U بیخطر بدونریسک
safe passage U مجوزعبور مجوزترددمطمئن
safe sex U آمیزشجنسیکنترلشدهماننداستفادهاز"کاندوم "
To be on the safe side. U خیلی احتیاط بخرج دادن
safe altitude U ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
to play it safe U با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
conduct safe U جواز امان
to be on the safe side U باقی نباشد
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
safe from danger U محفوظ از خطر
safe format U عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
safe distance U مسافت امن اطراف مین
safe distance U فاصله بی خطر
safe deposit U صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
safe deposit U گاوصندوق
safe custody U حرز
safe area U منطقه بی خطر
safe area U منطقه امن
safe and sound U صحیح وتندرست
render safe U بی اثرکردن مین یا وسایل انفجاری یا بمب
render safe U به ضامن کردن مین
meat safe U قفسه توری
meat safe U قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
safe guard U نگهداری
safe guard U حفافت
safe house U خانه امن
to be in safe keeping U درجای امن بودن
safe yield U بده قابل برداشت
safe yield U بده قابل اطمینان
safe load U بار مجاز
safe velocity U سرعت مطلوب
safe valve U در رو
safe valve U دریچه ایمنی
safe valve U دریچه اطمینان
safe pledge U وجه الکفاله
safe pledge U کفالت
safe life U عمر مطمئن
safe keeping U حفافت توجه
safe keeping U حفظ
safe keeping U نگهداری
safe mode U حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
fail-safe U تخریب امن
safe conducts U جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conduct U امان نامه
safe conduct U امان دادن
safe conduct U خط امان
safe conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conduct U رخصت عبور
safe conduct U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conducts U خط امان
safe conduct U جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts U امان دادن
safe conducts U امان نامه
safe conduct U جواز امان
safe conduct U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts U جواز امان
safe conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts U رخصت عبور
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe U با خرابی امن
fail safe U تخریب امن
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe U با خرابی امن
safe-conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts U جواز امان
safe-conducts U جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe-conducts U رخصت عبور
safe-conducts U امان دادن
safe-conducts U امان نامه
safe-conducts U خط امان
safe conduct holder U مستامن
fail safe system U سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
safe working load U بارکاری مطمئن
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
property kept in safe custody U مال محرز
temporary safe conduct U امان
safe water mark U علامتآببیخطر
breaking into safe custody U هتک حرز
In a secure ( safe ) place. U درمحل محکم وامنی
temperature U درجه حرارت دما
temperature U درجه گرما
temperature U درجه حرارت
temperature U دما
temperature U حرارت
to take one's temperature U درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
maximum U بیشترین
maximum U بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum value U مقدار حداکثر
maximum value U جریان بیشینه
maximum value U مقدار بهره برداری
maximum U بیشین
maximum U بزرگترین وبالاترین رقم
maximum U منتهی درجه بزرگترین
maximum U بالاترین ماکسیمم
maximum U حداکثر
maximum U بیشینه
maximum U ماکزیمم
maximum U بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum U بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
neel temperature U دمای نل
operating temperature U دمای عملیاتی
operating temperature U درجه حرارت کار
transition temperature U دمای فراگذری
transition temperature U دمای تحول
total temperature U دمای کل
thershold temperature U استانه دمای ذرات
tempering temperature U درجه حرارت بازپخت
mixture temperature U دمای اختلاط
transition temperature U دمای تبدیل
optimum temperature U دمای بهینه
temperature selector U تنظیمکنندهحرارت
temperature scales U میزاندما
temperature control U درجهحرارت
desired temperature U حرارتمطلوب
actual temperature U درجهدمایواقعی
virtual temperature U دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
variations of temperature U اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
reversal temperature U دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
rise in temperature U افزایش دما
temperature gradient U گرادیان دما
temperature gradient U تغییر درجه حرارت با زیادشدن عمق اب دریا
temperature function U تابع دما
temperature correction U تصحیح دمایی
temperature coefficient U ضریب حرارتی
temperature coefficient U ضریب دما
softening temperature U دمای نرم شدن
temperature programmer U برنامه ریز دما
temperature saturation U اشباع دمایی
temperature rise U افزایش دما
room temperature U دمای اتاق
temperature gauge U صفحهدما
temperature variation U تغییر دما
temperature stress U تنش حرارتی یا دمایی
temperature sense U حس دما
temperature scale U مقیاس دما
temperature spots U نواحی دماگیر
temperature limit U مرز دما
internal temperature U دمای درونی
drop in temperature U کاهش دما
fall in temperature U کاهش دما
effective temperature U دمای موثر
blackbody temperature U دمای جسم سیاه
equiviscous temperature U گرمای لزوجت
equiviscous temperature U دمای همدوسندگی
filament temperature U درجه حرارت فیلامان
final temperature U درجه حرارت نهایی
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
high temperature U دمای بالا
ignition temperature U درجه حرارت احتراق
intermediate temperature U درجه حرارت متوسط
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
internal temperature U درجه حرارت داخلی
inversion temperature U دمای وارونگی
kelvin temperature U دمای کلوین
low temperature U درجه حرارت پایین
curie temperature U دمای کوری
cryogenic temperature U دمای سرمازایی
ambient temperature U دمای محیط
absolute temperature U دمای مطلق
ambient temperature U درجه حرارت محیطی
annealing temperature U دمای تابکاری
barrel temperature U دمای پاتیل
boyle's temperature U دمای بویل
brightness temperature U دمای درخشایی
brittle temperature U دمای شکنندگی
critical temperature U درجه حرارت بحرانی
critical temperature U دمای بحرانی
brittleness temperature U دمای شکنندگی
maximum demand U بار حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum demand U بار پیک
maximum demand U پیک بار
relative maximum U ماکزیمم نسبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com