English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum demand U بار پیک
maximum demand U بار حداکثر
maximum demand U پیک بار
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum demand meter U تقاضاسنج
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum demand indicator U کنتور بار پیک
maximum power demand U مصرف حداکثر
pointer U سگ شکاری یابنده شکار
pointer U شاهین ترازو
pointer U متغیر در برنامه کامپیوتری که حاوی آدرس داده یا دستورالعمل است
pointer U اشاره گر
pointer U فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
pointer U متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointer U خط کش بلند
pointer U متصدی کنترل درجه توپ
pointer U اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
forward pointer U اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
nil pointer U اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
arrow pointer U پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
nil pointer U نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
cell pointer U اشاره گر سل
pointer chain U زنجیر اشاره گرها
stack pointer U اشاره گر پشته
pointer chasing U تعقیب اشاره گرها
maximum U بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum U ماکزیمم
maximum U بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum U بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum value U جریان بیشینه
maximum value U مقدار بهره برداری
maximum U بیشینه
maximum value U مقدار حداکثر
maximum U بیشترین
maximum U بیشین
maximum U بزرگترین وبالاترین رقم
maximum U منتهی درجه بزرگترین
maximum U بالاترین ماکسیمم
maximum U حداکثر
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
maximum moment U لنگر بیشینه
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum liklihood U درست نمایی بیشینه
maximum available powere U توان حداکثر
maximum natality U بیشینه زادو ولد
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum range U بردنهایی اسلحه
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
maximum profit U حداکثر سود
maximum price U حداکثر بها
maximum price U بیشینه بها
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum current U جریان پیک
global maximum U حداکثر مطلق
maximum density U حداکثر تراکم
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum efficiency U راندمان بیشینه
maximum energy U انرژی بیشینه
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
intensity maximum U پیشینه نور ماکسیمم نور
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum flood U سیل بیشینه
maximum flood U طغیان بیشینه
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum slope U بیشترین شیب
maximum work U کار حداکثر
maximum slope U حداکثر شیب
maximum wavelength U طول موج حداکثر
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum temperature U دمای ماکزیمم
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
relative maximum U ماکزیمم نسبی
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
maximum output U خروجی حداکثر
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum asymmetric three phase U current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum water level U ترازطبیعی مخزن
maximum water level U تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum water level U بیشینه تراز
maximum undistorted output U بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum circuit breaker U کلید جریان زیاد
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
maximum security prison U زندان فوق امنیتی
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum current relay U رله جریان زیاد
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum flood discharge U بده حداکثرطغیان
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
on demand U بنا به تقاضا
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
to be in demand U طالب داشتن
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
demand U احتیاج
demand U نیاز
on demand U عندالمطالبه
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U مطالبه
demand U تقاضای خرید کالا
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U درخواست
demand U نیاز احتیاج
demand U تقاضا کردن
demand U درخواست مطالبه
demand U خواست
demand U تقاضا
demand U مطالبه کردن
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U طلب
demand U خواستارشدن
demand U درخواست کردن
demand U نیاز
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
complementary demand U تقاضای مکمل
change in demand U تغییر تقاضا
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
demand elasticity U کشش تقاضا
measurement of demand U تخمین تقاضا
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
demand factor U ضریب تقاضا
demand factors U عوامل تقاضا
national demand U تقاضای ملی
complementary demand U تقاضای تکمیلی
demand deposit U سپرده جاری
demand code U رمز درخواست
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand accommodation U تعدیل درخواستها
demand curve U منحنی تقاضا
aggregate demand U تقاضای کل
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
composite demand U تقاضای مرکب
demand deposit U سپرده دیداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com