Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
liquid crystal display colour pigmented
U
صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liquid-crystal display
U
نمایشکریستالمایع
liquid crystal display
U
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal display
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
colour display
U
نمایشرنگ
liquid crystal
U
کریستال مایع
liquid crystal displays
U
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal displays
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal bar graph panel indicator
U
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
aluminum pigmented dope
U
لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
a horse of another colour
[different colour]
U
موضوع علیحده
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
liquid liquid chromatography
U
کروماتوگرافی مایع- مایع
colour
U
میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour
U
احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
off-colour
U
بی حال
off-colour
U
کسل
off colour
U
بی حال
off colour
U
کسل
colour
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour
U
کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour
U
دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour
U
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour
U
رنگزدن
colour
U
رنگامیزی
colour
U
ملون کردن
colour
U
رنگ کردن
colour
U
تغییر رنگ دادن
colour
U
بشره
colour
U
فام
colour
U
رنگ
colour
U
چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour
U
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour
U
سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour
U
جدول شماره هایی که ویندوز
colour
U
انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour
U
برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
level colour
U
رنگ یکدست یا یکنواخت
rose colour
U
رنگ گلی
oil colour
U
رنگ روغنی
saturated colour
U
رنگهای روشن
high colour
U
سرخی
high colour
U
خجالت
ground colour
U
رنگ زمینه
flesh colour
U
رنگ بشره
achromatic colour
U
رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
adjective colour
U
زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
colour bearer
U
پرچم دار
colour box
U
جعبه رنگ
dead colour
U
رنگ دست اول
dead colour
U
رنگ ضعیف
dust colour
U
خاکی
false colour
U
فیلم رنگی مصنوعی
false colour
U
رنگ مصنوعی
flat colour
U
رنگ تخت
flat colour
U
رنگ نازک مستوی
flesh colour
U
رنگ بدنی
local colour
U
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
saturated colour
U
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
colour control
U
کنترلرنگ
colour filter
U
فیلتررنگ
colour blind
U
کوررنگ
colour blindness
U
کوررنگی
colour fast
U
دارایرنگثابت
colour scheme
U
چینشرنگیکمکان
colour supplement
U
مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
colour-coded
U
کدگذاریاز طریقرنگ
primary colour
U
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
There is no colour beyond black .
<proverb>
U
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
U
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
colour chart
U
نموداررنگ
water colour
U
نقاشی ابرنگی
to change colour
U
تغییر رنگ دادن
water colour
U
ابرنگ
scheme of colour
U
طرح رنگ
water colour
U
رنگاب
colour bar
U
تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
scheme of colour
U
رنگ بندی
to change colour
U
رنگ برنگ شدن
bishop of the wrong colour
U
فیل بد رنگ شطرنج
colour of waste water
U
رنگ فاضلاب
light source colour
U
رنگ منبع نور
colour selection filter
U
فیلترجداکنندهرنگ
colour television camera
U
صفحهرنگیدوربین
hair colour
[British]
U
رنگ مو
colour hard copy device
U
اسباب نسخه چاپی رنگی
to d. up a liquid
U
مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
liquid
U
مایع
liquid
U
چیز ابکی
liquid
U
سهل وساده
liquid
U
نقدشو
liquid
U
روان سلیس
liquid
U
پول شدنی
liquid
U
ابگونه
liquid
U
روان
liquid
U
سلیس
liquid
U
نقدینه
liquid
U
ابکی
crystal
U
شفاف
crystal
U
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystal
U
زلال بلوری کردن
crystal
U
کریستال
crystal
U
بلور
crystal
U
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
U
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystal
U
ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
crystal
U
بلور کوارتز
liquid crystals
U
کریستال مایع
liquid foundation
U
کرم مایع
superheated liquid
U
مایع ابر گرم
liquid mascara
U
ریمل
liquid gas
U
گاز مایع
liquid air
U
هوای مایع شده
liquid air
U
ابگون هوا
perfect liquid
U
نقدینه کامل
perfect liquid
U
پول نقد
liquid eyeliner
U
خطچشممایع
liquid limit
U
حدمیعان
liquid compass
U
مایعقطبنما
supercooled liquid
U
مایع ابر سرد
flammable liquid
U
مایع اشتعال پذیر
liquid soap
U
صابون مایع
sealing liquid
U
مایع اب بندی
to strain a liquid
U
صاف کردن یک مایع
liquid air
U
هوای مایع
liquid hydrogen
U
هیدروژن مایع
liquid limit
U
حد روانی
liquid limit
U
مرز روانی
liquid limit
U
حد میعان
liquid limit
U
مرزحالت شلی
liquid limit
U
مرز ابگونگی
liquid limit
U
حد جاری شدن
liquid limit
U
حد سیلان
liquid measure
U
مقیاس اندازه گیری مایعات حجم سنج
liquid measure
U
مقیاس حجم مایع
liquid nitrogen
U
نیتروژن مایع
liquid oxygen
U
اکسیژن مایع
liquid propellant
U
خرج مایع
liquid propellant
U
خرج پرتاب مایع
liquid propellant
U
سوخت مایع موشک
liquid propellant
U
سوخت مایع
liquid hydrates
U
مایع هیدراتها
liquid honing
U
سنگ زنی مایعی
liquid ammonia
U
امونیاک مایع
liquid assets
U
دارائیهای نقدی
liquid bitumen
U
قیر روان
liquid state
U
حالت مایع
liquid capital
U
سرمایه نقدی
liquid capital
U
سرمایه راکد
liquid capital
U
سرمایهای که پول نقد باشد
liquid consonants
U
حروف نرم
mother liquid
U
مادر اب
liquid exygen
U
اکسیژن مایع
liquid fire
U
اتش روان
liquid fire
U
اتش پاشیدنی
liquid fuel
U
سوخت مایع
liquid glass
U
شیشه مایع
liquid rocket
U
راکت سوخت مایع
battery liquid
U
مایع باتری
liquid consonants
U
حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
cryogenic liquid
U
مایع سرمازا
cryogenic liquid
U
گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
washing-up liquid
U
مایعفرفشوئی
liquid lunch
U
ناهارحاویمشروباتالکلی
battery liquid
U
الکترولیت باتری
developer liquid
U
مایع فهور
absorption liquid
U
مایع جذب
crystal lattice
U
شبکه کریستالی
crystal lattice
U
شبکه بلورین
crystal lattic
U
شبکه کریستالی
quartz crystal
U
بلور کوارتز
crystal growth
U
رشد بلور
crystal grain
U
دانه بلوری
crystal glass
U
بلور
crystal gazing
U
بلور بینی
crystal gazer
U
ساحر یا جادوگر
crystal pickup
U
پیکاپ بلورین
host crystal
U
بلور میزبان
crystal oscillator
U
نوسان ساز کریستالی
iceland crystal
U
بلور ایسلند
ideal crystal
U
کریستال ایده ال
host crystal
U
بلور زمینه
crystal mixer
U
ترکیب کننده دیودی
pizoelectric crystal
U
کریستال پیزوالکتریک
ionic crystal
U
بلور یونی
crystal lattice
U
شبکه بلور
crystal pendant
U
اویز
crystal microphone
U
میکروفون بلوری
crystal filter
U
صافی بلورین
crystal energy
U
انرژی بلور
mixed crystal
U
کریستال مخلوط
I cant do any crystal – gazing .
U
علم غیب که ندارم
atomic crystal
U
بلور اتمی
as clear as crystal
<idiom>
U
مثل اشک چشم
[زلال]
monovalent crystal
U
بلور تک والانسی
crystal lattice
U
شبکه بلوری
molecular crystal
U
بلور مولکولی
mixed crystal
U
کریستال امیخته
cast crystal
U
بلور ریخته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com