Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lesson plan
U
طرح درس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
do you know your lesson?
U
ایادرس خودرامیدانید
this was a lesson for him
U
این برای او عبرت شد
lesson
U
تدریس کردن
to say a lesson
U
درس پس دادن
to do a lesson
U
درسی راروان کردن سردرسی کارکردن
lesson
U
درس دادن به
lesson
U
درس
do you know your lesson?
U
درس خودرابلدهستید
i learnt my lesson
U
درسم را یاد گرفتم
object lesson
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson
U
درس علمی
to learn one's lesson
U
درس خود را روان کردن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
the lesson began
U
درس اغازشد
To teach someone manners ( a lesson ).
U
به کسی ادب آموختن
To pull someones ear . To teach someone a lesson .
U
کسی را گوشمالی دادن
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it.
U
چوبش راخورده ام
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
K-plan
U
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
E-plan
U
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan
U
زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan
U
پیش بینی کردن
plan
U
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
U
نقشه
plan
U
تدبیر اندیشه
plan
U
نقشه مسطحه برنگاره
plan
U
خیال
plan
U
طرح ریزی کردن
plan
U
پلان
plan
U
هامن
plan
U
طرح کردن
plan
U
طرح
plan
U
برنامه ریزی کردن
plan
U
طرح کشیدن یا ریختن
plan
U
برنامه
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
U
تدبیر
plan
U
نقشه کف
secondary plan
U
طرح ثانوی
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
sliding plan
U
برنامه لغزان
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
perspective plan
U
برنامه بلند مدت
site plan
U
نقشه جایگاه
site plan
U
نقشه محل
plan view
U
دید از بالا
plan targets
U
اهداف برنامه
prospective plan
U
برنامه بلند مدت
plan frame
U
چارچوب برنامه
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
plan of maneuver
U
طرح مانور
plan of campaign
U
طرح پیکار
plan view
U
نمای بالا
plan of action
U
طرح عملیات
plan implementation
U
عملی کردن برنامه
plan implementation
U
اجرای برنامه
plan view
U
نقشه کف
prestowage plan
U
طرح باربندی کالاها
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan
U
طرح پروژه
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan
U
برنامه غلتان
strategic plan
U
طرح جنگ
strategic plan
U
نقشه جنگ
tactical plan
U
طرح عملیات تاکتیکی
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan
U
طرح پروانه ای
centralized plan
U
پلان مرکزی
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
open-plan
U
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
tactical plan
U
طرح عملیات نظامی
tentative plan
U
طرح ازمایشی
test plan
U
طرح ازمایش
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building
U
عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan
U
طرحی راپیشنهادکردن
war plan
U
طرح جنگی
war plan
U
نقشه جنگی
working plan
U
نقشه اجرا راهنمای کار
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
ground-plan
U
[نقشه همتراز با زمین]
master plan
U
نقشه کلیات
contingency plan
U
طرح احتمالی
deck plan
U
صفحه پل کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
detailed plan
U
برنامه تفصیلی
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan
U
پیش نویس برنامه
economic plan
U
برنامه اقتصادی
entry plan
U
طرح ورود به بندر
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
europen plan
U
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan
U
برنامه مالی
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan
U
طرح عملیات احتمالی
master plan
U
نقشه مجموعه
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
U
شالوده
ground plan
U
طرح اساسی
ground plan
U
نقشه مسطحه
ground plan
U
برنگاره
american plan
U
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan
U
تصویب نقشه
barrier plan
U
طرح موانع
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
U
طرح جمع اوری
colombo plan
U
طرح کلمبو
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
fire plan
U
طرح اتش
fire plan
U
طرح اتش توپخانه
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
outline plan
U
طرح مبنا
interim plan
U
برنامههای موقت
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
ordnance plan
U
طرح اردنانس
it was no part of my plan
U
کی جزو نقشه من بود
key plan
U
نقشه راهنما
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
marshall plan
U
طرح مارشال
ordnance plan
U
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
marshall plan
U
برنامه مارشال
national plan
U
برنامه ملی
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
part plan
U
نقشه جزیی
partial plan
U
برنامه جزئی
frequency plan
U
طرح فرکانس
game plan
U
استراتژی بازی
general plan
U
نقشه کلی
general plan
U
نقشه عمومی
he thought out a plan
U
تدبیری اندیشید
installment plan
U
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
illumination plan
U
طرح روشنایی منطقه
floor plan
U
نقشه اشکوب
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
flight plan
U
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
installation plan
U
نقشه ی نصب
air fire plan
U
طرح اتش هوایی
negative tax plan
U
برنامه مالیات منفی
open-plan coach
U
طرحبازوگن
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
documented plan figures
U
ارقام مستند برنامه
negative tax plan
U
طرح مالیات منفی
coordinated fire plan
U
طرح اتش هم اهنگ شده
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
class improvement plan
U
طرح بهبودناو
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
artillery fire plan
U
طرح اتش توپخانه
class improvement plan
U
طرح توسعه ناو
plan position indicator
U
صفحه رادار ناو یا هواپیما
His plan miscarried . He missed the target
U
تیرش بخطا رفت
on the installment plan
[American English]
U
به اقساط
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com