Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interim plan
U
برنامههای موقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in the interim
U
در این اثنا
in the interim
U
ضمنا
interim
U
خلال مدت
interim
U
فیمابین فاصله
interim
U
موقت
interim
U
موقتی
in the interim
U
در ضمن
interim certificates
U
سند قرضه موقتی
interim certificates
U
گواهی موقت
interim dividend
سود موقتی سهام
interim financing
U
پرداخت موقت
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
interim injunction
U
حکم توقیف موقت
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
interim dividend
U
سود سهام موقتی
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
E-plan
U
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
K-plan
U
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
plan
U
زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan
U
پلان
plan
U
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
U
طرح
plan
U
نقشه
plan
U
تدبیر اندیشه
plan
U
طرح کردن
plan
U
پیش بینی کردن
plan
U
نقشه کف
plan
U
خیال
plan
U
نقشه مسطحه برنگاره
plan
U
هامن
plan
U
طرح ریزی کردن
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
U
طرح کشیدن یا ریختن
plan
U
برنامه ریزی کردن
plan
U
برنامه
plan
U
تدبیر
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
outline plan
U
طرح مبنا
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
project plan
U
طرح پروژه
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
prestowage plan
U
طرح باربندی کالاها
plan view
U
نقشه کف
plan view
U
نمای بالا
plan targets
U
اهداف برنامه
plan view
U
دید از بالا
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan implementation
U
عملی کردن برنامه
plan of maneuver
U
طرح مانور
plan implementation
U
اجرای برنامه
plan frame
U
چارچوب برنامه
prospective plan
U
برنامه بلند مدت
perspective plan
U
برنامه بلند مدت
partial plan
U
برنامه جزئی
part plan
U
نقشه جزیی
plan of campaign
U
طرح پیکار
plan of action
U
طرح عملیات
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan
U
برنامه غلتان
secondary plan
U
طرح ثانوی
open-plan
U
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan
U
طرح پروانه ای
centralized plan
U
پلان مرکزی
ground-plan
U
[نقشه همتراز با زمین]
working plan
U
نقشه اجرا راهنمای کار
war plan
U
نقشه جنگی
war plan
U
طرح جنگی
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
site plan
U
نقشه جایگاه
site plan
U
نقشه محل
sliding plan
U
برنامه لغزان
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan
U
طرح جنگ
strategic plan
U
نقشه جنگ
tactical plan
U
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
U
طرح عملیات نظامی
tentative plan
U
طرح ازمایشی
test plan
U
طرح ازمایش
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building
U
عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan
U
طرحی راپیشنهادکردن
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
ordnance plan
U
طرح اردنانس
master plan
U
نقشه مجموعه
contingency plan
U
طرح عملیات احتمالی
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan
U
طرح احتمالی
deck plan
U
صفحه پل کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
detailed plan
U
برنامه تفصیلی
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan
U
پیش نویس برنامه
economic plan
U
برنامه اقتصادی
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
colombo plan
U
طرح کلمبو
collection plan
U
طرح جمع اوری
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
U
شالوده
ground plan
U
طرح اساسی
ground plan
U
نقشه مسطحه
ground plan
U
برنگاره
american plan
U
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan
U
تصویب نقشه
master plan
U
نقشه کلیات
barrier plan
U
طرح موانع
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
entry plan
U
طرح ورود به بندر
europen plan
U
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
he thought out a plan
U
تدبیری اندیشید
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
national plan
U
برنامه ملی
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
illumination plan
U
طرح روشنایی منطقه
installation plan
U
نقشه ی نصب
marshall plan
U
برنامه مارشال
installment plan
U
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan
U
کی جزو نقشه من بود
marshall plan
U
طرح مارشال
key plan
U
نقشه راهنما
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
lesson plan
U
طرح درس
flight plan
U
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
ordnance plan
U
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
fire plan
U
طرح اتش
floor plan
U
نقشه اشکوب
fire plan
U
طرح اتش توپخانه
frequency plan
U
طرح فرکانس
game plan
U
استراتژی بازی
general plan
U
نقشه کلی
general plan
U
نقشه عمومی
financial plan
U
برنامه مالی
negative tax plan
U
برنامه مالیات منفی
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
air fire plan
U
طرح اتش هوایی
artillery fire plan
U
طرح اتش توپخانه
negative tax plan
U
طرح مالیات منفی
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
coordinated fire plan
U
طرح اتش هم اهنگ شده
class improvement plan
U
طرح بهبودناو
open-plan coach
U
طرحبازوگن
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
plan position indicator
U
صفحه رادار ناو یا هواپیما
documented plan figures
U
ارقام مستند برنامه
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
class improvement plan
U
طرح توسعه ناو
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
on the installment plan
[American English]
U
به اقساط
His plan miscarried . He missed the target
U
تیرش بخطا رفت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com