Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gold export point
U
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gold import point
U
طلای خالص به فروشنده میدهد
gold import point
U
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
gold import point
U
نقطه ورود طلا
export
[to]
U
صدور
[به]
Our export to ...
U
صدرات ما به ...
re export
U
دوباره بیرون فرستادن
re export
U
دوباره صادر کردن
export
U
ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
export
U
صادر کردن
export
U
بیرون بردن کالای صادره
export
U
صادرات
export
U
صدور
export incentive
U
انگیزه صادرات
export quotus
U
سهمیه صادرات
import and export
U
واردات و صادرات
export pipeline
U
خطلولهبیرونی
export tax
U
مالیات بر صادرات
export licence
U
جوازصادرات
export licence
U
پروانه صادرات
export industry
U
صنعت صادراتی
export incentives
U
مشوقهای صادراتی
export incentive
U
تشویق دولت در جهت صادرات
export credits
U
اعتبارات صادراتی
export bounty
U
جایزه صدور
volume of export
U
حجم صادرات
export dependence
U
وابستگی صادرات
export licence
U
پروانه صدور
to export something
[from / to a country]
U
صادر کردن
[به یا از کشوری]
export surplus
U
مازاد صادرات
export promotion
U
افزایش صادرات
export promotion
U
توسعه صادرات
export packing
U
بسته بندی صادراتی
export multiplier
U
ضریب بهم فزاینده صادرات
export licence
U
جواز صدور مجوز صدور
data export
U
صدور داده
export charge
U
حقوق صادرات
export duty
U
تعرفه صادرات
export duty
U
حقوق صادرات
export charge
U
تعرفه صادرات
export tariff
U
تعرفه صادرات
export tariff
U
هزینه صادرات
export duty
U
هزینه صادرات
export charge
U
هزینه صادرات
export tariff
U
حقوق صادرات
export documents
U
اسناد صادرات
the export of ... is granted the premium.
U
صدور ... جایزه دارد.
export import bank
U
بانک صادرات واردات
production/export riser system
U
صادراتدستگاهپایه
production/export riser system
U
تولیدات
Gold
<adv.>
<noun>
U
رنگ طلائی
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
gold
U
زر
gold
U
چشم گاومیش
gold
U
دایره مرکزی هدف
gold
U
پول
gold
U
سکه زر
gold
U
ثروت رنگ زرد طلایی
gold
U
Au :symb
gold
U
اندود زرد نخ زری
gold
U
طلا
gold
U
جامه زری
gold standard
U
واحد طلا
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
heart of gold
<idiom>
U
شخصیت بخشنده داشتن
paper gold
U
طلای کاغذی
gold standard
U
نظام پولی طلا
fool's gold
U
سولفور اهن
ingot of gold
U
شمش طلا
fool's gold
U
پیریت
gold standard
U
نظام پایه طلا
paper gold
U
منظور حق برداشت مخصوص است
gold foil
U
زرورق کلفت
the name of the unit of gold
U
دینار
ingot gold
U
شمش طلا
gold beetle
U
سوسک طلایی
gold standard
U
پایه طلا
gold refinery
U
واحد تصفیه طلا
as good as gold
<idiom>
U
مثل یک تکه جواهر
gold pool
U
صندوق مشترک طلا
gold palm
U
نوعی نشان جنگی
gold palm
U
نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
gold parity
U
برابری طلا
gold parting
U
تصفیه طلا
gold refining
U
تصفیه طلا
gold fish
U
ماهی طلایی
All that glitters is not gold .
<proverb>
U
هر چیزى که مى درخشد طلا نیست.
gold reserve
U
اندوخته طلا
to dig gold
U
زرکندن
to dig gold
U
زردراوردن
inlaid with gold
U
زرنشان
inlaid with gold
U
زرکوب
inlaid with gold
U
طلا کوب
to prospect for gold
U
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
gold washing
U
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
gold solder
U
لحیم طلا
gold fish
U
ماهی قرمز
gold medal
U
مدال طلا
gold fever
U
اتش حرص که درجویندگان زرافروخته میشود
gold fever
U
حرص زرجویی
gold embroidery
U
زردوزی
gold digger
U
زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
gold digger
U
جوینده طلا
gold dust
U
گرد طلا
gold crisis
U
بحران طلا
gold contacts
U
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
gold contacts
U
اتصالات الکتریکی
gold field
U
ناحیه زرخیز
gold filled
U
دارای روکش طلا
gold flow
U
جریان طلا
gold medals
U
مدال طلا
gold or silver
U
گلابتون
gold dust
U
خاک طلادار
gold mining
U
استخراج طلا
gold market
U
بازار طلا
gold leaf
U
زرورق نازک
gold leaf
U
ورقه طلای نازک
gold foil
U
ورقه زر
gold flow
U
انتقال طلا
gold cloth
U
زری
gold cloth
U
زربفت
gold carats f.
U
زرهیجده عیار
gold washer
U
خاکشو
gold tisane
U
زربفت
gold tisane
U
زر بافت
white gold
U
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
dutch gold
U
زرورق بدل
red gold
U
پول
red gold
U
زر
gold standards
U
سیستم پشتوانه طلا
gold amalgam
U
جیوه امیخته بازر
gold standards
U
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
gold thread
U
گلابتون زر
gold-plated
U
آبطلا دادهشده - طلااندودشده
gold bug
U
سوسک طلایی
gold beating
U
زرورق سازی
gold beating
U
زرکوبی
gold beater
U
زرورق ساز
gold bar
U
شمش طلا
gold-rimmed
U
آنچهلبهوقالبطلاداشتهباشد
gold washer
U
کسیکه خاک زرداررابرای زرجویی میشوید لاوک خاکشویی
The gold market is booming .
U
بازار طلااینروزها گرم است
international gold standard
U
پایه طلای بین المللی
My gold ring is in pawn.
U
انگشتر طلایم درگرو است
gold lace
[braids]
U
گلابتون
[نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
gold and silver plant
U
حشیشه القمر
to alloy gold with copper
U
امیختن
gold bullion standard
U
پایه شمش طلا
gold backing system
U
نظام پشتوانه طلا
to alloy gold with copper
U
بارزدن
gold backing system
U
نظام پایه طلا
gold bullion standard
U
پایه طلای غیر مسکوک
gold currency system
U
نظام پولی طلا
gold exchange standard
U
پایه ارز طلا
silver inwrought with gold
U
سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
rolled gold bracelet
U
دست بند طلایی
[غلتیده ]
the streets are paved with gold
<idiom>
U
از در و دیوار شهر پول می بارد
gold oak leaf
U
برگ خرما
gold worked steel
U
فولاد اصلاح شده
gold leaf electroscope
U
الکتروسکپ با برگههای طلا
to alloy gold with copper
U
عیارزدن
point to point line
U
خط نقطه به نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
full bodied gold coin
U
سکه طلای تمام عیار
the morning hour has gold in its mouth
<proverb>
U
سحرخیز باش تا کامروا باشی
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
U
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
U
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
point to point
U
را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
to come to a point
U
باریک شدن
far point
U
برد بینایی
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
to the point
U
مربوط بموضوع
to the point
U
بجا
to come to a point
U
بنوک رسیدن
let point
U
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
point to point
U
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point to point
U
پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
in point
U
مناسب
in point
U
بجا
point to point
U
نقطه به نقطه
off the point
U
بطور بی ربط
off the point
U
بطور نامربوط
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
in point
U
در خور
three point
U
فن 3 امتیازی کشتی
way point
U
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
zero point
U
نقطه صفر
point four
U
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
point
U
نشانه روی کردن
point
U
به سمت متوجه کردن
point
U
قطبهای باطری یاپلاتین
not to point
U
بیرون از موضوع
not to point
U
پرت بیجا
not to the point
U
خارج از موضوع
point
U
باریک کردن
the point is
U
اصل مطلب این است
point
U
نقطه نوک
point
U
هدف گیری کردن
point
U
راس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com