Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
frequency plan
U
طرح فرکانس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
plan
U
پلان
plan
U
برنامه ریزی کردن
plan
U
طرح کشیدن یا ریختن
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
U
تدبیر
plan
U
زبان برنامه نویسی سطح پایین
K-plan
U
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan
U
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
plan
U
هامن
plan
U
نقشه مسطحه برنگاره
plan
U
خیال
plan
U
تدبیر اندیشه
plan
U
نقشه
plan
U
طرح
plan
U
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
U
برنامه
plan
U
نقشه کف
plan
U
پیش بینی کردن
plan
U
طرح کردن
plan
U
طرح ریزی کردن
national plan
U
برنامه ملی
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
marshall plan
U
برنامه مارشال
marshall plan
U
طرح مارشال
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
key plan
U
نقشه راهنما
it was no part of my plan
U
کی جزو نقشه من بود
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
ordnance plan
U
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
lesson plan
U
طرح درس
ordnance plan
U
طرح اردنانس
plan of action
U
طرح عملیات
plan implementation
U
عملی کردن برنامه
plan implementation
U
اجرای برنامه
plan frame
U
چارچوب برنامه
prospective plan
U
برنامه بلند مدت
perspective plan
U
برنامه بلند مدت
partial plan
U
برنامه جزئی
part plan
U
نقشه جزیی
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
outline plan
U
طرح مبنا
plan of campaign
U
طرح پیکار
interim plan
U
برنامههای موقت
installment plan
U
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
fire plan
U
طرح اتش
financial plan
U
برنامه مالی
europen plan
U
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
entry plan
U
طرح ورود به بندر
economic plan
U
برنامه اقتصادی
draft plan
U
پیش نویس برنامه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
development plan
U
طرح ارایش زمین
fire plan
U
طرح اتش توپخانه
flight plan
U
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan
U
نقشه اشکوب
installation plan
U
نقشه ی نصب
illumination plan
U
طرح روشنایی منطقه
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
he thought out a plan
U
تدبیری اندیشید
general plan
U
نقشه عمومی
general plan
U
نقشه کلی
game plan
U
استراتژی بازی
tactical plan
U
طرح عملیات نظامی
development plan
U
طرح گسترش
ground-plan
U
[نقشه همتراز با زمین]
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
open-plan
U
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
working plan
U
نقشه اجرا راهنمای کار
war plan
U
نقشه جنگی
war plan
U
طرح جنگی
to suggest a plan
U
طرحی راپیشنهادکردن
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to plan a building
U
عمارتی راطرح ریزی کردن
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
centralized plan
U
پلان مرکزی
butterfly plan
U
طرح پروانه ای
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
test plan
U
طرح ازمایش
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
project plan
U
طرح پروژه
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
prestowage plan
U
طرح باربندی کالاها
plan view
U
نقشه کف
plan view
U
نمای بالا
plan view
U
دید از بالا
plan targets
U
اهداف برنامه
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan
U
برنامه غلتان
tentative plan
U
طرح ازمایشی
tactical plan
U
طرح عملیات تاکتیکی
strategic plan
U
نقشه جنگ
strategic plan
U
طرح جنگ
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
sliding plan
U
برنامه لغزان
site plan
U
نقشه محل
site plan
U
نقشه جایگاه
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
secondary plan
U
طرح ثانوی
plan of maneuver
U
طرح مانور
colombo plan
U
طرح کلمبو
ground plan
U
برنگاره
american plan
U
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
ground plan
U
نقشه مسطحه
ground plan
U
طرح اساسی
ground plan
U
شالوده
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
master plan
U
نقشه مجموعه
master plan
U
نقشه کلیات
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan
U
طرح عملیات احتمالی
contingency plan
U
طرح احتمالی
approval of plan
U
تصویب نقشه
development plan
U
برنامه توسعه
barrier plan
U
طرح موانع
collection plan
U
طرح جمع اوری
deck plan
U
صفحه پل کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
detailed plan
U
برنامه تفصیلی
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
plan position indicator
U
صفحه رادار ناو یا هواپیما
negative tax plan
U
طرح مالیات منفی
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
documented plan figures
U
ارقام مستند برنامه
negative tax plan
U
برنامه مالیات منفی
coordinated fire plan
U
طرح اتش هم اهنگ شده
class improvement plan
U
طرح بهبودناو
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
artillery fire plan
U
طرح اتش توپخانه
air fire plan
U
طرح اتش هوایی
class improvement plan
U
طرح توسعه ناو
open-plan coach
U
طرحبازوگن
on the installment plan
[American English]
U
به اقساط
His plan miscarried . He missed the target
U
تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
frequency
U
تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
U
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequency
U
فرکانس ساعت اصلی که سیستم را یکسان میکند
frequency
U
فراوانی تردد
frequency
U
تعداد پریودها پریودیسیته وفور
frequency
U
تواتر
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
فرکانس
frequency
U
کثرت وقوع
frequency
U
فراوانی
frequency
U
بسامد
frequency
U
تکرار
frequency
U
فرکانس تناوب
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
measuring frequency
U
فرکانس سنجش
limiting frequency
U
بسامد حدی
high frequency
U
بسامد بالا
line frequency
U
فرکانس شبکه
carrier frequency
U
بسامد حامل
carrier frequency
U
فرکانس حامل
carrier frequency
U
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
low frequency
U
فرکانس پایین
mains frequency
U
فرکانس شبکه
low frequency
U
فرکانس کم
low frequency
U
کم بسامد
marginal frequency
U
بسامد کناری
low frequency
U
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
low frequency
U
بسامد کم
line frequency
U
فرکانس خط
lift frequency
U
تعداددفعات حمل بار
high frequency
U
فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
inermediate frequency
U
بسامد واسطه
industrial frequency
U
فرکانس صنعتی
impluse frequency
U
فرکانس ضربان
impluse frequency
U
فرکانس پولز
high frequency
U
فرکانس بالا
hum frequency
U
فرکانس اغتشاشات صوتی
impluse frequency
U
فرکانس پالس
image frequency
U
فرکانس تصویر
collision frequency
U
فراوانی برخورد
infrasonic frequency
U
فرکانس مادون صوت
lift frequency
U
تناوب حمل و نقل
carrier frequency
U
فرکانس موج حامل
law of frequency
U
قانون بسامد
circular frequency
U
تکرار دورانی
input frequency
U
فرکانس ورودی
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com