Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
field strength
U
شدت میدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
electric field strength
U
شدت میدان الکتریکی
field strength meter
U
سنجه شدت میدان
line of electric field strength
U
خط شدت میدان الکتریکی
line of magnetic field strength
U
خط میدان مغناطیسی
magnetic field strength
U
شدت میدان مغناطیسی
Other Matches
strength
U
قوه توانایی
strength
U
قوت
strength
U
زور
strength
U
نیرو
on the strength of
U
باستناد
strength
U
نیرومندی
on the strength of
U
باتکا
strength
U
دوام
strength
U
استحکام
it is beyond my strength
U
زورمن به ان نمیرسد
it is too much for my strength
U
فوق نیروی من است
it is too much for my strength
U
زورمن به ان نمیرسد
strength
U
قدرت
strength
U
شدت
it is beyond my strength
U
فوق نیروی من است
strength
U
قدرت رزمی استعداد نفری
strength
U
مقاومت
strength
U
استعداد رزمی
strength
U
توان رزمی تعداد نفرات
grid strength
U
سیگنال شبکه
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
habit strength
U
نیرومندی عادت
hot strength
U
استحکام گرمایی
impact strength
U
استحکام برخورد
accountable strength
استعداد قابل توجه
impact strength
U
استحکام ضربهای
ionic strength
U
قدرت یونی
insulation strength
U
استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
dielectric strength
U
قدرت دی الکتریک
initial strength
U
استحکام اولیه
flexural strength
U
تاب خمشی
flexural strength
U
توان خمشی
flexural strength
U
مقاومت خمشی
dielectric strength
U
استحکام شکست
compression strength
U
مقاومت فشاری
compression strength
U
توان فشاری
compression strength
U
تاب فشاری
compression strength
U
استحکام فشاری
compressive strength
U
تاب فشردگی
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
dielectric strength
U
پایدار دی الکتریکی
design strength
U
مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
design strength
U
مقاومت محاسباتی
strength of current
U
شدت جریان
creep strength
U
پایداری خزشی
creep strength
U
مقاومت خزشی
current strength
U
شدت جریان
cube strength
U
مقاومت نمونه مکعبی
crushing strength
U
مقاومت خرد شدن
dielectric strength
U
استحکام دی الکتریک
command strength
U
استعداد یکان
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
assiciative strength
U
نیرومندی تداعی
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
buckling strength
U
استحکام خمشی
authorized strength
U
استعداد مجاز
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
bending strength
U
مقاومت خمشی
strength in bending
U
مقاومت خمشی
bond strength
U
قدرت پیوند
fatigue strength
U
استحکام خستگی
end strength
U
استعداد نهایی
ego strength
U
نیرومندی خود
characteristic strength
U
مقاومت مشخصه
characteristic strength
U
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
effective strength
U
استعدادرزمی موجود
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
dynamic strength
U
مقاومت دینامیکی
disruptive strength
U
استحکام انقطاع
crushing strength
U
تاب گسیختگی
torsional strength
U
استحکام پیچشی
superego strength
U
نیرومندی فراخود
ultimate strength
U
مقاومت یا استحکام نهایی
unit strength
U
قدرت رزمی یکان
strength ratio
U
نسبت استحکام
strength properties
U
خصوصیات استحکام
strength of materials
U
مقاومت مصالح
unit strength
U
استعدادیکان
tensile strength
U
مقاومت کششی
ultimate strength
U
حاصلضرب بیشترین بار ممکن
ultimate strength
U
مقاومت نهایی
they overtax our strength
U
بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
ultimate strength
U
مقاومت نهائی
ultimate strength
U
تاب
tensile strength
U
استحکام کششی
tensile strength
U
توان کششی
strength of magnetism
U
شدت مغناطیسی
strength group
U
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
virile strength
U
نیروی مردانه
nonoperating strength
U
پرسنل غیر فعال
muscular strength
U
زور بازو
muscular strength
U
وی ماهیچه
level of strength
U
میزان استعداد رزمی
tear strength
U
مقاومت
[در برابر پارگی]
tensile strength
U
تاب کششی
level of strength
U
سطح استعداد رزمی
shearing strength
U
طول برشکاری
nonoperating strength
U
جمعی غیرفعال در یکان
pole strength
U
شدت قطب
knot strength
U
استحکام گره
virile strength
U
قوت مردی
shear strength
U
استقامت برشی
signal strength
U
شدت صوت
shear strength
U
مقاومت برشی
response strength
U
نیرومندی پاسخ
strength weld
U
جوشکاری مقاومتی
yield strength
U
تاب ارتجاعی
tower of strength
<idiom>
U
پشتیبانی محکم
effective habit strength
U
حد موثر نیرومندی عادت
ultimate compressive strength
U
حداکثر مقاومت دربرابر فشار
ultimate tensile strength
U
حد نهایی کشش و استحکام نخ
[قبل از پاره شدن]
torsional fatigue strength
U
استحکام فرسودگی پیچشی
strength under tangential loading
U
مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
bending fatigue strength
U
مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
soil shear strength
U
قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
izod impact strength
U
استحکام ضربه ایزوتوپ
transverse bending strength
U
استحکام خمشی
cadre strength column
U
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
high temperature strength
U
استحکام حرارتی
intrinsic fatigue strength
U
استحکام فرسودگی ذاتی
high strength steel
U
فولاد با استحکام عالی
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
high strength cast iron
U
چدن با استحکام عالی
measurement of wind strength: anemometer
U
اندازهگیریجهتباد
creep strength at elevated temperatures
U
مقاومت خزشی در دمای بالا
creep strength depending on time
U
پایداری خزشی تابع زمان
elastic limit tensile strength
U
دستگاه اندازه گیری الاستیسیته ارتجاع سنج
elastic limit tensile strength
U
elastometer ratio
field
U
شاخه
[دانشی]
To take field against somebody .
U
بر علیه کسی وارد شدن
right field
U
سمتراستزمین
to take the field
U
جنگ اغازکردن
zero field
U
میدان صفر
zero field
U
بی میدان
zero field
U
بی حوزه
well field
U
حوزه تغذیه کننده چاه
field
U
رشته
[دانشی]
field name
U
نام فیلد
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to keep the field
U
درجای خودثابت ماندن
field
U
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field
U
میدانه
field
U
حوزه
field
U
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
U
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
U
زمین بازی
field
U
فرودگاه
field
U
دشت
field
U
میدان رزم صحرا
field
U
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
U
مشابه 4036
field
U
فیلد
field
U
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field
U
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
U
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
U
خارج اداره یا کارخانه
field
U
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
U
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
U
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
نوشتن داده روی PROM
field
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
U
زمینه رزمی صحرایی
field
U
میدان دید
field
U
میدان
field
U
رشته
field
U
زمین
field
U
پایکار
field
U
کارگاه
field
U
دایره
field
U
دشت کشتزار
field
U
بمیدان یا صحرا رفتن
field
U
صحرا
field glasses
U
عینک رزمی
ice field
U
سرزمین یخی
ice field
U
یخزار یخ شناور
image field
U
حوزه تصویر
image field
U
میدان تصویر
aiming field
U
نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
gold field
U
ناحیه زرخیز
grain field
U
کشتزار
grain field
U
گندم زار
gravitational field
U
میدان گرانش
alternating field
U
میدان متناوب
soccer field
U
زمین فوتبال
grounded field
U
سیم پیچ متصل به زمین
landing field
U
فرودگاه
high field
U
میدان قوی
air field
U
فرودگاه
induced field
U
میدان القاء شده
induction field
U
میدان القائی
irrotational field
U
میدان ناگردان
magnetic field
U
حوزه مغناطیسی
lacrosse field
U
زمین لاکراس
magnetic field
U
میدان مغناطیسی
playing field
U
زمین فوتبال
intermediate field
U
میدان واسطه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com