English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
field constant U ثابت میدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constant U دادهای که مقدارش ثابت است
constant U پایا
constant U همیشگی
constant U ثابت دایمی
constant U مداوم
constant U عدد ثابت
constant U ثابت
constant U دائمی
constant U باثبات استوار
constant U ثابت قدم
constant U پایدار
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant U وفادار
constant U مقدار ثابت
constant U آنچه تغییر نمیکند
constant U فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant U کد نمایش حروف که حاوی یک عدد ثابت دودویی در هر طول کلمه است
constant factors U عوامل ثابت
cosmological constant U ثابت کیهان شناختی
constant voltage U فشار الکتریکی ثابت
constant voltage U ولتاژ ثابت
constant return U بازده ثابت
constant speed U سرعت ثابت
constant pressure U فشار ثابت
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
constant luminance U روشنایی ثابت
constant of motion U ثابت حرکت
constant power U توان ثابت
constant potential U اختلاف پتانسیل ثابت
constant power U توان دائمی
constant error U خطای ثابت
boltzmann constant U ثابت بولتزمان
boltzmann constant U ثابت بولتزمن
calibration constant U ثابت درجه بندی
weiss constant U ثابت وایس
velocity constant U ثابت سرعت
constant capital U سرمایه ثابت
constant cost U قیمت ثابت
constant cost U هزینه ثابت معادل cost fixed
constant current U شدت ثابت
constant current U جریان دائم
velocity constant U ضریب سرعت
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
attenuation constant U ثابت تضعیف
coupling constant U ثابت جفت شدن
figurative constant U ثابت تلویحی
lattice constant U ثابت شبکه
madelung constant U ثابت مادلونگ
magnetic constant U پرمئابیلیته ی در خلاء
magnetic constant U ثابت مغناطیسی
multiplying constant U مضرب ثابت
newton constant U ثابت نیوتون
numeric constant U ثابت عددی
overall formation constant U ثابت تشکیل کلی
physical constant U ثابتهای فیزیکی
planck's constant U ثابت پلانک
ionization constant U ثابت یون
instability constant U ثابت ناپایداری
force constant U ثابت نیرو
formation constant U ثابت تشکیل
frequency constant U ثابت فرکانس
gas constant U ثابت گازها
gas constant U ثابت گاز
gravitational constant U ثابت گرانش
gravitational constant U ثابت جاذبه
hubble constant U ثابت هابل
inertia constant U ثابت اینرسی
planck's constant U کوانتوم کنش
propagation constant U ثابت انتشار
proportionality constant U ثابت تناسب
dielectric constant U ثابت دی الکتریک
stability constant U ثابت پایداری
stefan's constant U ثابت استفان
declination constant U زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
decay constant U ثابت تباهی
time constant U ثابت زمانی
curie constant U ثابت کوری
spring constant U ضریب فنریت
disintegration constant U ثابت تلاشی
rate constant U ثابت سرعت
real constant U ثابت حقیقی
equilibrium constant U ثابت تعادل
rydberg constant U ثابت ریدبرگ
screening constant U ثابت پوشش
shielding constant U ثابت حفافتی
solar constant U ثابت خورشیدی
electric constant U ثابت الکتریکی
ebullioscopy constant U ثابت غلیان نمایی
dissociation constant U ثابت تفکیک
cryoscopic constant U ثابت انجماد سنجی
Napier's constant U عدد [ ایی ] [حرف لاتین] [ریاضی]
Napier's constant U عدد نپر [ریاضی]
physical constant U ثابت فیزیکی [فیزیک]
Constant of integration U ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
absorption constant U ضریب جذب
A constant guest is never welcome . <proverb> U به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
constant potential transformer U مبدل با ولت ثابت
constant potential regulator U ولتپای
near-constant state of flux U تغییر همیشگی
constant pressure combustion U احتراق در فشار ثابت
constant potential rectifier U یکسو کننده با ولت ثابت
constant potential generator U مولد با ولت ثابت
constant potential distribution U توزیع با ولت ثابت
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
constant current transformer U مبدل با شدت ثابت
constant current motor U موتور با امپر ثابت
constant speed regulation U تنظیم با سرعت ثابت
constant return to scale U بازده ثابت نسبت به مقیاس
constant speed drive U چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
specific rate constant U ثابت ویژه سرعت
low time constant U ثابت زمانی کوچک
relative dielectric constant U ثابت دی الکتریک نسبی
reaction rate of constant U ثابت سرعت واکنش
thermodynamic equilibruim constant U ثابت تعادل ترمودینامیکی
solubility product constant U ثابت حاصلضرب انحلال پذیری
polaron coupling constant U ثابت جفت شدن پولارونها
constant voltage charge U شارژ با ولتاژ ثابت
constant velocity joint U تویی چرخ
constant temperature pressure U welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
constant stimulus method U روش محرک ثابت
constant speed unit U گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
stepwise formation constant U ثابت تشکیل مرحلهای
constant speed propeller U ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
solubility product constant U ثابت حاصلضرب انحلال
constant current generator U مولد با امپر ثابت
A steadfast (constant) friend. U دوست ثابت وپابر جا
constant amperage regulation U تنظیم با امپر ثابت
universal gas constant U ثابت گازها
input time constant U ثابت زمانی اولیه
inductive time constant U ثابت زمانی القا
image transfer constant U ثابت انتقال تصویر
capacitive time constant U ثابت زمانی فرفیت
image phase constant U ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی
gas law constant U قانون ثابت گازها
ion product constant U ثابت حاصلضرب یونی
floating point constant U ثابت ممیز شناور
constant speed motor U موتور با سرعت ثابت
constant current regulator U تنظیم با امپر ثابت
constant voltage regulator U ولتپای
constant current charge U شارژ با جریان ثابت
law of constant proportions U قانون نسبتهای ثابت
constant current distribution U توزیع با شدت ثابت
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
law of constant heat sumation U قانون ثابت بودن جمع گرماها
law of constant heat sumation U قانون هس
boiling point elevation constant U ثابت صعود نقطه جوش
constant dripping wears away the stone <proverb> U اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
constant angle arch dam U بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
Constant dripping wear away the stone . <proverb> U قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
field U میدانه
field U دایره
field U رشته
field U دشت کشتزار
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field U مشابه 4036
field U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field name U نام فیلد
field U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field U زمین
field U بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field U صحرا
field U بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field U نوشتن داده روی PROM
field U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field U بمیدان یا صحرا رفتن
field U پایکار
field U فرودگاه
field U کارگاه
field U زمینه رزمی صحرایی
field U توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field U میدان دید
field U دشت
field U میدان رزم صحرا
field U رشته [دانشی]
field U حوزه
field U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field U جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field U زمین بازی
field U میدان
field U محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
zero field U میدان صفر
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field U شاخه [دانشی]
zero field U بی حوزه
to keep the field U درجای خودثابت ماندن
to take the field U جنگ اغازکردن
right field U سمتراستزمین
field U فیلد
field U بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field U بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field U فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com