Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
external thread
U
دنده خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
thread
U
رگه
thread
U
رشته رشته شدن
thread
U
مثل نخ باریک شدن
thread
U
سیم
thread
U
قیطان
thread
U
موجی کردن
thread
U
نخ کشیدن به
thread
U
بند کشیدن
thread
U
نخ کردن
thread
U
ریسمان
thread
U
رشته
thread
U
رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread
U
شیار برجستگی
thread
U
دندانه
thread
U
پیچ کردن
thread
U
نخ
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
U
ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread
U
فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread
U
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread
U
نخ یاقیطان
thread
U
دنده پیچ
thread
U
دنده دار کردن مارپیچ
english thread
U
پیچ و مهره انگلیسی
direction of thread
U
جهت پیچ
direction of thread
U
سوی پیچش پیچ
cut a thread
U
پیچ تراشیدن
butterss thread
U
شیار اره
angular thread
U
پیچ تحت زاویه
angular thread
U
پیچ وی شکل
air thread
U
لعاب خورشید
gold thread
U
گلابتون زر
acme thread
شیار ذوزنقه ای
air thread
U
مخاط شیطان
screw thread
U
پای پیچ
thread trimmer
U
آرایندهنخ
weft thread
U
ریسمانتاریشکل
hang by a thread
<idiom>
U
metallic thread
U
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
sewing thread
U
نخ خیاطی
silver thread
U
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
thread bare
U
فرش کهنه
thread count
U
[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
thread fineness
U
ظرافت نخ
thread fineness
U
نمره نخ
thread fineness
U
[ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
death thread
U
تهدید به مرگ
mercury thread
U
مارپیچ جیوهای
thread take-up lever
U
اهرم بالا-پائینبرندهنخ
thread guide
U
راهنماینخ
inside thread
U
مارپیچ داخلی
inside thread
U
دنده داخلی قلاویز
nut thread
U
پیچ مهره
screw thread
U
حدیده
stair thread
U
کف پله
stepped thread
U
پیچ ناقص کولاس
stepped thread
U
کولاس پیچی ناقص
warp thread
U
تارشیاری
thread tap
U
قلاویز
thread the needle
U
پاس دقیق از بین مدافعان
rubber thread
U
ریسمانلاستیکی
trapezoidal thread
U
دندههای ذوزنقهای
thread rubber separator
U
میانگیر نخدار
Our life is hanging by a thread .
U
زندگی مابه تار مویی بند است
left hand thread
U
پیچ چپ گرد
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
external
U
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external
U
خارج یک برنامه یا وسیله
external
U
فاهری پدیدار
external
U
خارج
external
U
مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external
U
1-سخت افزار
external
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
U
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external
U
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external
U
ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external
U
دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
U
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external
U
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external
U
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external
U
برونی
external
U
خارجی
external
U
بیرونی
external
U
سطح فواهر
external
U
فاهر
external
U
بیرون
external
U
صوری
external oblique
U
ماهیچهمورببیرونی
external variable
U
متغیر خارجی
external validity
U
اعتبار برونی
external transaction
U
معاملات خارجی
balance of external
U
liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external table
U
جدول برونی
external ear
U
گوش بیرونی
[کالبد شناسی بدن انسان]
external function
U
تابع برونی
external security
U
امنیت خارجی
external ear
U
گوشبیرونی
external gills
U
دستگاهتنفسبیرونی
external nose
U
نمایبیرونیبینی
external socket
پریز بیرونی
external symbol
U
علامت خارجی
external store
U
انباره خارجی
external benefits
U
فواید خارجی
external force
U
نیروی خارجی
external gear
U
تاج دندانه خارجی
external indicator
U
نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external inhibition
U
بازداری برونی
external interrupt
U
وقفه خارجی
external armature
U
ارمیچر خارجی
external label
U
برچسب خارجی
external load
U
بار خارجی
external force
U
نیروی بیرونی
external docuhentation
U
مستندات خارجی
external circuit
U
مدار خارجی
external combustion
U
احتراق خارجی
external command
U
فرمان برونی
external command
U
فرمان خارجی
external control
U
کنترل خارجی
external cost
U
هزینه خارجی
external economies
U
صرفه جوئیهای خارجی
external delay
U
تاخیر خارجی
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external memory
U
حافظه خارجی
external menory
U
حافظه خارجی
external reward
U
پاداش برونی
external storage
U
ثبات خارجی کامپیوتر
external reference
U
مرجع خارجی
external reference
U
ارجاع خارجی
external reperence
U
ارجاع خارجی
external storage
U
حافظه خارجی
external sense
U
حس برونی
external sort
U
جور کردن خارجی
external storage
U
انباره خارجی
external sort
U
مرتب سازی خارجی
external rectus
U
عضله مستقیم برون چشمی
external sort
U
جورکردن خارجی
external modem
U
تلفیق و تفکیک کننده برونی
external pressure
U
فشار برونی
external pressure
U
فشار خارجی
external phase
U
فاز برونی
external ophthalmia
U
اماس برونی تخم چشم
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
external operation
U
عملیات خارجی
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external combustion engine
U
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
sum of all external forces
U
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external auditory meatus
U
گذرگاه برونی گوش
external jugular vein
U
شاهرگگردنبیرونی
external magnetic circuit
U
مدار مغناطیسی خارجی
external hard disk
U
دیسک سخت برونی
external good order
U
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
external fuel tank
U
مخزنسوختبیرونی
external saphenous vein
U
سیاهرگ یا ورید مابض
external data file
U
فایل اطلاعات خروجی
external tooth lock washer
U
قفلواشوندهدندانهای
error due to external influence
U
خطای محیطی
[ریاضی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com