English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dust collection equipment U وسایل گردگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dust collection U غبارگیری
dust collection U گردگیری
collection U جمع اوری اخبار
collection U جمع اوری کردن
collection U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
collection U عمل دریافت داده از منابع مختلف
collection U و مرتب کردن در پایگاه داده
collection U 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
collection U دریافت
collection U اجتماع مجموعه
collection U جمع اوری
collection U وصول
collection U گرداوری گرداورد
collection U کلکسیون
collection plan U طرح جمع اوری
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
intelligence collection U جمع اوری اطلاعات
collection order U دستور وصول
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
collection of goods U دریافت کالا
collection fee U هزینه وصول
collection charges U هزینه وصول
collection agency U عامل جمع اوری اخبار
clean collection U وصولی ساده
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
collection charge U هزینه وصول
collection charge U هزینه وصول مطالبات
data collection U جمع اوری داده ها
What are the collection procedures for ...? U روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
garbage collection U زباله روبی
fate of a collection U وضعیت طلب
tax collection U جمع اوری مالیات
garbage collection U پاک کردن خانههای بلااستفاده حافظه در یک فایل
documentary collection U وصولی اسناد
intelligence collection U طرح جمع اوری اطلاعات
deposit collection U جمع اوری کردن زباله ها
deposit collection U جمع اوری سرمایه
cash collection voucher U سند پرداخت نقدی
cash collection voucher U سندپرداخت غرامت نقدی
data collection system U سیستم جمع اوری داده ها
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
industrial data collection device U دستگاه صنعتی جمع اوری داده
equipment U تجهیز
equipment U لوازم
equipment U اثاثیه
equipment U خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment U اثاثه
equipment U ساز و برگ
equipment U تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment U دستگاه
equipment U ساز وبرگ
equipment U تجهیزات
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
dust U گرد وخاک
dust U غبار
dust U خاکه ذره
dust U گردگیری کردن گردگرفتن از
dust U گرد گوگرد
dust well U گرد چال
dust U خاک
dust U ریختن پاشیدن
dust-up U شکر آب
in the dust U مرده
in the dust U زیر خاک
in the dust U درخاک
dust-up U بگومگو
dust U تراب
to let the saw dust out of U را ثابت کردن
to let the saw dust out of U پوچی یا بی اساسی
saw dust U خاک اره
to f. away the dust U گردگیری کردن
dust U گرد
to let the saw dust out of U رسوا کردن
dust U ارد
dust-up U جنگ و دعوا
camping equipment U لوازم مخصوصاردو
garage equipment U تجهیزات گاراژ
ventilating equipment U تجهیزات تهویه
two way telephone equipment U تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
transfer equipment U تجهیزات
x ray equipment U تجهیزات اشعه رونتگن
handling equipment U تجهیزات بار
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
equipment lock U قفلتجهیزات
extra equipment U متعلقات ویژه
equipment compartment U کوپهتجهیزات
equipment bag U ساک دستی بازیگر
equipment bay U محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment compatibility U همسازی تجهیزاتی
equipment failure U خرابی تجهیزاتی
equipment logbook U دفتر تجهیزات
equipment logbook U دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment rack U پایهوسایل
extra equipment U تجهیزات اضافی
equipment reserve U ذخیره تجهیزاتی
honing equipment U تجهیزات سنگ زنی
sonic equipment U وسایل اوازی
sonic equipment U وسایل اوایی
test equipment U وسایل ازمایش
sampling equipment U دستگاه نمونه گیر
radar equipment U تجهیزات رادار
protective equipment U تجهیزات حفافتی
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
output equipment U تجهیزات خروجی
nitriting equipment U تجهیزات ازت دهی
mechanical equipment U تجهیزات مکانیکی
technical equipment U تجهیزات فنی
test equipment U دستگاه ازمایش لامپ
telephone equipment U تجهیزات تلفن
telephone equipment U دستگاه تلفن
peripheral equipment U تجهیزات جنبی
table of equipment U جدول ساز و برگ
standby equipment U تجهیزات جانشینی
machine equipment U تجهیزات ماشین
pool equipment U وسایل پارک موتوری
ancillary equipment U وسیله جانبی
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
ancillary equipment U equipment peripheral
control equipment U ابزار وارسی ابزار پایش
ancillary equipment U تجهیزات پیرامونی
ancillary equipment U تجهیزات جانبی
auxiliary equipment U تجهیزات جانبی
accessory equipment U تجهیزات یدکی
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
accessory equipment U وسایل یدکی
control equipment U ابزار نظارت
ancillary equipment U تجهیزات اضافی
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
check out equipment U وسایل بازدید محل
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
auxiliary equipment U تجهیزات کمکی
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
deadlined equipment U لوازم و تجهیزات از کار افتاده
auxiliary equipment U وسائل کمکی
to dust one;s jacket U کسیراکتک زدن
to kiss the dust U پست شدن
to dust the coat of U کتک زدن
to kick up dust U خاک راه انداختن
to kick up dust U خاک بلندکردن
to dust one;s jacket U کسیراچوب زدن
to dust one's jacket U کسیرازدن
dust jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
saw dust concrete U بتن خاک اره
When the dust settles. U وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
stone dust U خاک سنگ
stone dust U گرد سنگ
angel dust U گرد پریان
raise a dust U داد و بیداد کردن
to bite the dust U افتادن
to bite the dust U مردن
to kiss the dust U باخاک یکسان شدن
to kiss the dust U به خواری وپستی تن دادن
to kiss the dust U کشته شدن
gold dust U گرد طلا
gold dust U خاک طلادار
dust-jackets U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust receiver U مخزنگردوخاک
dust-jacket U جلد کاغذی روی کتاب
dust-jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust-covers U جلد کاغذی روی کتاب
bite the dust <idiom> U از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
dust-covers U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust jacket U جلد کاغذی روی کتاب
dust color U رنگ خاکی
to raise dust U گرد و خاک به پا کردن
to blow up dust U گرد و خاک به پا کردن
dust-ups U بگومگو
dust-ups U شکر آب
to shake off the dust U گردگیری گردن
to lick the dust U بزمین خوردن
to make a dust U گردو خاک بلند کردن
to make a dust U گردکردن
to make a dust U هایهوکردن
to raise a dust U گردوخاک بلندکردن
to raise a dust U شلوق کردن
to raise a dust U اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
to shake off the dust U گرد گرفتن
to shake off the dust U تکاندن
dust tight U خاک بند
zinc dust U گرد روی
dust-jackets U جلد کاغذی روی کتاب
dust-ups U جنگ و دعوا
dust cover U سرپوش غبارگیر
dust brush U گردگیر
dust brush U گردپاک کن
dust brand U سخن زشت
dust brand U لکهای ازدوده
dust brand U دوده
dust box U گردپاش
flue dust U بخار گاز
flying dust U گرد
furnace dust U بخار کوره
dust bowl U شن روان
dust bin U خاکروبه دان
dust bin U خاکدان
dust arrester U گرد گیر
glass dust U خرده شیشه
dust coal U خاک ذغال
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com