English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disaster U مصیبت
disaster U بلا ستارهء بدبختی
disaster U بلا
disaster U فاجعه
disaster U حادثه بد
disaster U سانحه
disaster U بدبختی
natural disaster U بلایای طبیعی
natural disaster U حوادث طبیعی بد
disaster control U روش کنترل سوانح
disaster control U روش مقابله با سوانح و بلایا
disaster dump U اختلال در داده یا برنامه ناشی از خطا یامشکل در سیستم
disaster dump U رونوشت از حافظه کامپیوترکه نتیجه اشتباه غیر قابل پوشش در برنامه است
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
recovery U برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recovery U زمانی که وسیله RAMاز حالت خواندن به نوشتن می رود
recovery U فرایندهایی که نیازدارندسیستم به وضعیت طبیعی پس از خطا برگردد
recovery U برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
recovery U مشابه 8398
recovery U بازیافت
recovery U بهوش امدن
recovery U ترمیم
recovery U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
recovery U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recovery U بازیابی
recovery U بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recovery U سلامتی
recovery U بازگشت
recovery U برگشت
recovery U رونق
recovery U بخودایی
recovery U وصول جبران
recovery U استرداد
recovery U تحصیل چیزی
recovery U حصول
recovery U بهبودی بازیافت
recovery U بهبود
recovery U استرداد جبران
recovery U جبران
recovery U برگشت به حالت اولیه
recovery U وصول
recovery U استحصال
recovery U اصلاحیه
quick recovery U رونق سریع
medical recovery U تخلیه پزشکی
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
nickel recovery U بازیابی نیکل
by product recovery U بازده محصولات فرعی
gas recovery U بازیابی بنزین
medical recovery U اخراجات پزشکی
recovery procedure U رویه ترمیمی
sent document recovery U استردادمدارکفرستادهشده
quick recovery U بهبود سریع
file recovery U ترمیم فایل
recovery phase U مرحله رونق
recovery airfield U فرودگاه مخصوص فروداضطراری هواپیماهافرودگاه یدکی
recovery routine U روال ترمیمی
recovery time U مدت توانیابی
spontaneous recovery U بهبود خود به خودی
recovery time U زمان بهبود
recovery upturn U بهبود
file recovery U بازیافت فایل
recovery procedures U روشهای تخلیه اقلام بازیافتی
at the expense of recovery U در هزینه های بازیابی
error recovery U ترمیم خطا
recovery procedures U روشهای بازیابی
recovery party U گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
recovery procedures U روشهای اخراجات
recovery phase U مرحله شکوفائی
automatic recovery program U برنامه ترمیمی خودکار برنامه بازیابی اتوماتیک
capital recovery factor U ضریب برگشت سرمایه
sulfur recovery unit U واحد بازیابی گوگرد
error recovery procedures U رویههای ترمیم خطا
acid recovery plant U کارگاه بازیابی اسید
tank recovery vehicle U خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
the better plan is to U بهتر این است که .....
plan U پیش بینی کردن
plan U طرح کشیدن یا ریختن
plan U تدبیر
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U برنامه ریزی کردن
plan U پلان
plan U هامن
plan U طرح ریزی کردن
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U نقشه کف
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan U طرح کردن
plan U برنامه
plan U طرح
plan U نقشه
plan U تدبیر اندیشه
plan U خیال
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
plan view U دید از بالا
secondary plan U طرح ثانوی
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
plan view U نقشه کف
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
plan view U نمای بالا
project plan U طرح پروژه
plan targets U اهداف برنامه
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan of the day U برنامه روزانه ناو
plan of maneuver U طرح مانور
plan of campaign U طرح پیکار
plan of action U طرح عملیات
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
strategic plan U نقشه جنگ
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
rolling plan U برنامه غلتان
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan U طرح پروانه ای
centralized plan U پلان مرکزی
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
war plan U نقشه جنگی
site plan U نقشه جایگاه
site plan U نقشه محل
sliding plan U برنامه لغزان
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan U طرح جنگ
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan U طرح عملیات نظامی
tentative plan U طرح ازمایشی
test plan U طرح ازمایش
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
war plan U طرح جنگی
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
plan implementation U عملی کردن برنامه
master plan U نقشه کلیات
deck plan U افق پل کشتی
detailed plan U برنامه تفصیلی
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
fire plan U طرح اتش
fire plan U طرح اتش توپخانه
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
deck plan U صفحه پل کشتی
contingency plan U طرح احتمالی
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
master plan U نقشه مجموعه
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
floor plan U نقشه اشکوب
frequency plan U طرح فرکانس
plan implementation U اجرای برنامه
loading plan U طرح بارگیری خودرو
marshall plan U طرح مارشال
marshall plan U برنامه مارشال
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan U برنامه ملی
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
ordnance plan U طرح اردنانس
ordnance plan U طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
outline plan U طرح مبنا
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
part plan U نقشه جزیی
partial plan U برنامه جزئی
perspective plan U برنامه بلند مدت
plan frame U چارچوب برنامه
lesson plan U طرح درس
key plan U نقشه راهنما
it was no part of my plan U کی جزو نقشه من بود
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination plan U طرح روشنایی منطقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com