English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
closed circuit tunnel U تونل مدار بسته
Other Matches
tunnel U تونل ساختن
tunnel U نقب راه
tunnel U مسیر عبوری سرپوشیده
tunnel U دالان زیرزمینی
tunnel U فاصله بین مهاجمان دو تیم درتجمع
tunnel U کانال
tunnel U سوراخ کوه
tunnel U نقب
tunnel تونل
tunnel U نقب زدن
tunnel effect U اثر تونلی
tunnel diode U دیود تونلی
tunnel effect U پدیده تونلی
tunnel diode U مهندسی دیود تانل
tunnel diode U دیود تانل
to tunnel through a hill U با تونل اززیرتپهای گذر کردن
to bore a tunnel U تونل کندن
drift tunnel U تونل تبدیل تحمیل
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
sewer tunnel U مجری فاضلاب
to bore a tunnel U نقب زدن
tunnel vision U بینایی کانونی
shaft tunnel U گذرگاه محور
shaft tunnel U گذرگاه شفت
supersonic tunnel U تونل باد مافوق صوت
tunnel kiln U کوره تونلی
mine tunnel U تونل معدن
Channel Tunnel U تونلراهآهنزیر کانالانگلستانبینانگلیسو فرانسه
wind tunnel U معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
communication tunnel U تونلمرتبطکننده
wing tunnel U تونل باد
vacuum tunnel U تونل خلاء
tunnel of mine U تونل معدن
tunnel lining U پوشش داخلی تونل
tunnel klin U کوره کانالی کوره تانل
tunnel klin U کوره تونلی
compressed air tunnel U تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
open jet tunnel U تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
upper face of tunnel U پیشکار
high pressure tunnel U تونل فشار قوی
double chamber type tunnel klin U بوته ی نوع تونلی دو اطاقکی
double chamber type tunnel klin U کوره تونلی دو محفظهای
closed <adj.> <past-p.> U بسته شده
closed <adj.> <past-p.> U مسدود شده
closed <adj.> <past-p.> U بلوکه شده
closed <adj.> <past-p.> U بندآورده شده
closed <adj.> <past-p.> U سد شده
closed <adj.> <past-p.> U مانع شده
closed U محرمانه بسته
closed U وضع اماتوری یاحرفهای
closed U مسابقه محدود به سن یاجنس
closed U ممنوع الورود
closed U بسته
closed U پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed U محصور
closed U مسدود
closed circuit U مدار بسته
closed circuits U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop U موسسه کارشناسی
closed shop U با کارکردانحصاری
closed circuits U تلویزیون مداربسته
closed shop U سیستم بسته
closed circuits U مدار بسته
closed area U منطقه ممنوعه
closed area U منطقه بسته
closed shops U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops U موسسه کارشناسی
closed shops U با کارکردانحصاری
closed shops U سیستم بسته
closed circuit U تلویزیون مداربسته
closed circuit U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed to bicycles U دوچرخهسواریممنوع
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
closed meeting U نشست مسدود
closed conference U گردهمایی محرمانه
closed meeting U گردهمایی محرمانه
closed subroutine U زیرروال بسته
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
closed back U بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
He is closed -fisted. <proverb> U آدم خسیسى است .
closed conference U نشست مسدود
closed to trucks U عبورکامیونممنوع
closed to pedestrians U عبورپیادهممنوع
closed to motorcycles U موتورسواریممنوع
closed interval U فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
normally closed contact U اتصال معمولا بسته
closed file U فایل بسته
closed mortgage U سند رهنی غیر ازاد
closed network U شبکه بسته
closed routine U روال بسته
closed sea U دریای غیر ازاد
closed file U ستون بسته
closed season U فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed society U جامعه بسته
closed stock U اجناس ذخیره
closed stock U اجناس انبارشده ثابت
closed mind U ذهن بسته
closed loop U حلقه مسدود
closed fist U مشت بسته
closed formation U فرم بسته پیادهای
closed game U بازی بسته
closed group U گروه بسته
closed economy U اقتصاد بسته
closed indent U دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed defence U دفاع بسته در روی لوپس
closed joint U کوربند
closed loop U حلقه بسته
closed sea U دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed subroutine U زیرروال مسدود
closed traverse U خطوط متقاطع
closed traverse U پیمایش بسته
closed universe U جهان بسته
closed universe U جهان متناهی
closed variation U واریاسیون بسته
closed variation U دفاع تاراش
closed chain U زنجیر حلقهای
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed system U سازگان بسته
closed system U نظام بسته
closed system U سیستم بسته
closed system U نظام اقتصادی بسته
closed system U منزوی
abel closed tester U دستگاه ابل
closed magnetic core U هسته مغناطیسی بسته
closed-circuit camera U دوربین مدار بسته
closed bus system U سیستم گذر بسته
closed-circuit camera U دوربین نظارت
closed-circuit camera U دوربین امنیتی
closed-circuit television U تلویزیون مدار بسته
closed circuit television U تلویزیون مدار بسته
closed circuit battery U باتری با مدار بسته
closed footed magnet U اهنربای چنبری
closed coil armature U ارمیچر مدار بسته
closed-door meeting U مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
closed magnetic circuit U مدار مغناطیسی بسته
closed loop gain U بهره تقویت درطبقه بسته
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
He closed the door against the peace agreement. U تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
cubic closed packed structure U ساختار مکعبی تنگچین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com