English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clean aircraft U هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aircraft U هواپیما
aircraft U طیاره
clean U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
clean U پاک کردن خطا از داده
clean U دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean U فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean U صفحهای
clean U کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
clean U بی نقض
clean U بی قید و شرط
clean U ساده
clean U مرتب کردن
clean U مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean-up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
to clean down U پاک کردن
to clean down U گردگرفتن از
To clean someone out. U جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
come clean <idiom> U راست گفتن
Please get it off ! [Please clean it up !] U لطفا این را پاک کنید !
clean U پاک کردن
clean U تمیز کردن چیزی
clean U تمیز کردن
clean U شکل مناسب اتومبیل از لحاظ مقاومت هوا دو ضرب
clean U تمیزکردن
clean U عفیف
clean U نظیف طاهر
clean U تمیز
clean U پاکیزه
clean U پاک
clean U پاکیزه کردن
clean U تمیز کردن
clean U زدودن
clean U پاک کردن
clean U درست کردن
clean U حرکت بدون نقص
clean U بی نقص
clean U بدون قید و شرط
clean U زدودن
clean U خالص
clean U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
aircraft vectoring U کنترل مسیر سمتی هواپیما
anti aircraft U ضد هوایی
anti aircraft U پدافند هوایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
assault aircraft U هواپیمای هجومی
axial of an aircraft U محور هواپیما
civil aircraft U هواپیمای غیر نظامی
aircraft vectoring U کنترل سمتی هواپیما
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
aircraft system U سیستم ساختمان هواپیما
aircraft records U اسناد هواپیما
aircraft repair U تعمیر هواپیما
aircraft rigging U تنظیم نهایی هواپیما
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft section U قسمت هواپیمایی
aircraft section U رسدهواپیمایی
aircraft specification U خصوصیات هواپیما
aircraft structure U ساختمان هواپیما
escort aircraft U هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
integrated aircraft U هواپیمای یک پارچه
landing aircraft U هواپیمای در حال فرود
shipboard aircraft U هواپیمای ناو پایه
tactical aircraft U هواپیمای جنگی
passenger aircraft U هواپیمای مسافربری
tailless aircraft U هواپیمای بی دم
aircraft company U شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
ultralight aircraft U هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
unmanned aircraft U هواپیمای بدون سرنشین
program aircraft U جمع کل هواپیماهای موجودیک کشور
large aircraft U هواپیمای بزرگ
lead aircraft U هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
marine aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی سطح اب هواپیمای قابل شناور شدن روی سطح اب
maritime aircraft U هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
naval aircraft U هواپیمای ناوپایه
notional aircraft U هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
one aircraft was shot down U یک هواپیما
one aircraft was shot down U سرنگون گردید
The aircraft got off the ground . U هواپیما اززمین بلند شد
aircraft plumping U لوله کشی هواپیما
aircraft plotter U وسیله ترسیم مسیر هواپیما
aircraft accident U سانحه هوایی
aircraft arresting U دستگاه مهار هواپیما
anti-aircraft U ضد هواپیما
light aircraft U هواپیمای سبک
aircraft alternation U اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
aircraft arresting U دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
aircraft arrestment U مهارکردن هواپیما
aircraft carrier U carrier : syn
aircraft carrier U ناو هواپیمابر
aircraft arrestment U عملیات مهار هواپیما
active aircraft U هواپیمای درگیر در رزم
active aircraft U هواپیمای فعال
aircraft carriers U carrier : syn
aircraft plotter U وسیله ناوبر هواپیما
aircraft carriers U ناو هواپیمابر
aircraft engine U موتور هواپیما
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
aircraft handover U تبادل کنترل هواپیما
aircraft defective U هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
aircraft handover U تعویض کنترل هواپیما
aircraft guide U مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
aircraft defective U هواپیمای معیوب
clean record U نداشتن پیشینه بد
clean payment U پرداخت بی قید و شرط
dry clean U لباس را بابخار تمیز کردن
dry clean U خشک شویی کردن
clean record U عدم سوسابقه حسن پیشینه
He has a clean character. U اخلاقا" آدم سالمی است
clean weapon U جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
clean the bases U ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
dry-clean U بابنزین پاک کردن
to clean arives U رودخانه ایی را لاروبی کردن
clean-shaven U ریش تراشیده
squeaky clean U بسیار تمیز
squeaky clean U مثل دستهی گل
squeaky clean U بیکاستی
squeaky clean U بی عیب
clean sweep U بردنهمهجوایزدریکمسابقه
Clean and tidy. U پاک وپاکیزه
spring-clean U تمام وکمالتمیزکردن
clean limbed U پاکیزه
clean limbed U اراسته
clean animal U جانورپاک یاحلال
clean and press U حرکت پرس وزنه برداری
clean and jerk U حرکت دوضرب وزنه برداری
as clean as a new pin <idiom> U مثل دسته گل
clean house U پاک کردن
clean house U پاکیزه کردن
clean-cut U مشخص واضح
clean receipt U رسید بی قید و شرط
clean house U تمیز کردن
clean-cut U صریح
clean house U زدودن
clean-cut U روشن
clean cut U مشخص واضح
clean cut U صریح
clean cut U روشن
clean fingered U رشوه نگرفته
clean handedness U پاکی
clean handed U بیگناه
clean handed U مبرا
clean handed U پاک
clean hands U پاکی
clean collection U وصولی ساده
clean slate <idiom> U بدون هیچ اشتباهی
keep one's nose clean <idiom> U
This isn't clean. این تمیز نیست.
dry-clean U لکه گیری کردن
clean hands U بی الایشی
clean bill U برات ساده
clean handedness U برائت
variable geometry aircraft U هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
anti-aircraft missile U گلولهموشکضدهوایی
The lights of the aircraft were blinking. U چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
rotary wing aircraft U هواپیما با بال گردنده
aircraft maintenance truck U کامیونتعمیرهوایی
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
awaiting aircraft availability U زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
attack aircraft carrier U ناو هواپیمابر تهاجمی
aircraft climb corridor U دالان صعود هواپیما
aircraft control unit U قسمت کنترل هواپیما
anti aircraft defense U پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery U توپخانه ضد هوایی
aircraft control unit U کابین کنترل هواپیما
aircraft log book U بایگانیها هواپیما
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
control line aircraft U نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
fixed wing aircraft U هواپیما با بال ثابت
heavier than air aircraft U هواپیمای سنگین تر از هوا
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
lighter than air aircraft U هواپیمای سبکتر از هوا
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
high tailed aircraft U هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
aircraft gun laying U رادار هواپیما
aircraft arresting hook U قلاب مهار هواپیما
anti aircraft artillery U توپخانه پدافند هوایی
two-hand clean and jerk U وزنهبرداریدوضرب
fair or clean copy U پاکنویس
clean bill of lading U بارنامه تمیز
Erase ( clean ) the blackboard. U تخته سیاه راپاک کنید
to wipe the slate clean <idiom> U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
clean bill of lading U بارنامه بی نقض
The surely clean you out in this nightclub . U دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
clean bill of health <idiom> U گواهی سلامتی
clean bill of lading U بارنامه ساده
clean bill of lading U بارنامه بدون قیدوشرط
new broom sweeps clean <idiom> U شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
clean bill of lading U بارنامه بی نقص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com