English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
classical U وابسته به ادبیات باستانی
classical U ردهای
classical U کلاسیک
classical U پیرو سبکهای باستانی
classical conditioning U شرطی سازی کلاسیک
classical theory U نظریه کلاسیک
classical system U دستگاه کلاسیک
classical variation U واریاسیون کلاسیک
classical economics U علم اقتصاد کلاسیک
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
classical variation U دفاع ارتدوکس
classical psychoanalysis U روانکاوی کلاسیک
classical mechanics U مکانیک کلاسیک [فیزیک]
post classical U در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
classical economics U مکتب کلاسیک در اقتصاد
classical bononi defence U دفاع بنونی کلاسیک
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
take your seat U بنشینیدسرجای خودتان
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U حرکت تعادلی
seat U مرکز مقر
seat U محل اقامت
seat U کفل
seat U سرین
seat U نشیمنگاه مسند
seat U نیمکت
seat U صندلی
seat U جا
seat U جایگزین ساختن
seat U مقر
seat U قسمت میانی زین اسب
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat U سکوی استقرار
seat U جایگاه نشاندن
seat U نشیمنگاه
seat U پایه
first officer's seat U صندلیخلباناول
seat cover U پوششصندلی
keay seat U جا خار
rear seat U صندلیعقب
reel seat U جایگاهقرقره
seat back U پشتیصندلی
country seat U خانهی بزرگ روستایی
dual seat U زینموتور
double seat U صندلیدونفره
commander's seat U صندلیفرمانده
bench seat U صندلیاتومبیل
adjustable seat صندلی متحرک
country seat U خانهی اربابی
to induct into a seat U در جایی برقرار کردن
valve seat U نشیمنگاه سوپاپ
captain's seat U محلنشستنکاپیتان
seat stay U نگهدارندهصندلی
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
book a seat U جا رزرو کردن
to resign one's seat U از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat U جای مجلسی
parliamentary seat U صندلی مجلسی
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat <idiom> U ناآرام بودن
Where is my seat(place) U جای من کجاست ؟
single seat U صندلییکنفره
seat tube U تیوپصندلی
seat-belts U کمربند صندلی هواپیما
seat-belt U کمربند صندلی هواپیما
folding seat U صندلی تاشو
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat U صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat U حکومت نشین
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
hiking seat U تهته اتکای خم شونده در قایق
judgement seat U دادگاه
jump seat U صندلی تا شو
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
drive's seat U صندلی راننده
bucket seat U صندلی یکنفری
hot seat U صندلی برقی
hot seat U صندلی الکتریکی
seat belt U کمربند صندلی هواپیما
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat U صندلی عقب اتومبیل
box seat U صندلی لژ
bridge seat U تکیه گاه
bridge seat U پاشنه پل
county seat U مرکز بخشداری
key seat U جاخار
key seat U شیار خار
love seat U صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
seat angle U نبشی نشیمن
seat bars U میلههای تکیه گاه
seat of settlement U محل نشست ساختمان
seat of the pants U استفاده از تجربه
sliding seat U نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
straddle seat U تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
the seat of pain U جای درد
seat of government U مقر حکومت
the seat of pain U موضع درد
the seat thought U مرکز اندیشه یا فکر
primer seat U مقر چاشنی
mercy seat U سرپوش رحمت
governor's seat U حاکم نشین
pillion seat U جای اضافی در موتور سیکلت
mercy seat U تخت خدا
valve seat wrench U دریچهآچارپایه
back-seat driver U آدم فضول
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
valve seat reamer U جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder U دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
back-seat drivers U آدم فضول
flat racing seat U خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
You are a back seat drive.You are on the sidelines. U کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat-belt warning light U چراغهشدارکمربندایمنی
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
the Classical World [the Ancient World] U جهان باستانی [تاریخ]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com