English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 12 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bruised U کوبیدن
bruised U کبود کردن
bruised U زدن ساییدن
bruised U کبودشدن
bruised U ضربت دیدن
bruised U کوفته شدن
bruised U کبودشدگی تباره
bruised U خون مردگی
bruised U کوفتگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
My hand is bruised. U دستم ضرب دیده است
The apples are bruised . U سیبها لک زده ( لکه دارند )
He fell off his bike and bruised his knee. U او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com