English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blind bombing zone U منطقه بمباران محدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blind zone U منطقه کور
The blind can not lead the blind. <proverb> U کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
blind leading the blind <idiom> U
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing U بمباران
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
loft bombing U بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
mass bombing U بمباران زیاد
bombing angle U زاویه رها کردن بمب
mass bombing U بمباران یکجا
carpet bombing U بمباران منطقهای
carpet bombing U توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
bombing errors U اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
bombing raid U بمبارانکردن
bombing errors U خطای پرتاب بمب
bombing height U ارتفاع بمباران
bombing angle U زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
suicide bombing U حمله با خودکشی
suicide bombing U قصد کشت بوسیله خودکشی
over the shoulder bombing U نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
offset bombing U روش بمبارانی که در ان به جای هدف از یک نقطه نشانی استفاده میشود
shuttle bombing U بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری
dive bombing U بمباران کردن در حالت شیرجه
area bombing U بمباران منطقهای
pattern bombing U بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
laydown bombing U بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
volley bombing U تیرشلیک
volley bombing U شلیک تیرباران شلیک کردن
toss bombing U نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
volley bombing U شلیک دسته جمعی
blind U چشمک زدن علامت دادن
blind U :کورکردن
blind U چراغ اعلام خطر
blind U چراغ چشمک زن
blind U در پوش
blind U پرده
blind U بدون دید مستقیم پرسنل
blind U کمینگاه
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind U کور کردن
to go it blind U بی پرواکاری راکردن
to be blind to U ندیدن
to be blind to U نفهمیدن
to go it blind U بی گداربه اب زدن
blind U هرچیزی که مانع عبورنور شود
blind U مخفی گاه
blind U سنگر
blind U طاقنما
blind U اغفال کردن
blind U پوشش مخفی [جامعه شناسی]
blind U مخفی گاه [جامعه شناسی]
blind U : کور
blind U نابینا
blind U تاریک ناپیدا
blind U غیر خوانایی
blind U بی بصیرت
blind U خیره کردن
blind U درز یاراه
blind U گرفتن
blind U :چشم بند
blind U پناه
blind one eye U از یک چشم کور
blind transportation U ارسال یک جانبه
blind pass U پاس بدون دید یار
blind pass U پاس کور
blind pass U کالیبر کور
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
blind pipe U لوله غیرمشبک
blind pipe U لوله کور
blind of one eye U یک چشم
blind nut U مهره کور
blind matching U همتاسازی بی نام
blind gate U دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
blind hole U سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
blind hole U سوراخ کور
blind hole U سوراخ مسدود
blind keyboard U صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
blind letter U نامهای که نام ونشان روشن ندارد
blind rivet U پرچ کور
gravel blind U تقریبا کور
green blind U نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
he is blind to kindness U مهربانی نمیفهمد چیست
blind window U پنجره نما
moon blind U شبکور
moon blind U روزبین
moon blind U دچار اماس نوبتی
murphy blind U چشم بند اسب
color blind U فاقد حساسیت نسبت برنگ
color blind U رنگ کور
night blind U شبکور
blind valley U کور دره
hoodman blind U مرد کلاهدار
hoodman blind U لوطی
blind search U جیستجوی بی نتیجه
blind side U سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
blind stiteh U کور نخبه
he strike him blind U چنان زد که کورش کرد
hoodman blind U گردن کلفت
day blind U روزکور
hoodman blind U اوباش
blind transportation U ارسال پیام بدون توجه به گیرنده یااخذجواب
born blind U کور مادرزاد
blind fold U با چشم بسته
blind alley U شاخه بن بست
blind date U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind spot U نقطه کور
blind spot U نقطه ضعف
blind spots U نقطه کور
blind spots U نقطه ضعف
double blind U دوسوکور
blind cloth U پردهکرکره
Roman blind U درپرشرومانی
blind alleys U شاخه بن بست
blind alleys U کوچه بن بست
blind alley U کوچه بن بست
blind storey U تریبون کلیسا
To know someone blind spots. U رگ خواب کسی را بدست آوردن
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
colour blind U کوررنگ
blind drunk U مستمخمور
ventilation blind U پیش پنجره
Venetian blind U پنجره کرکره
sun blind U سایبان
roller blind U پرده فنردار قرقره ایی
blind circuit U مدار یک طرفه
blind circuit U مداری که ارسال پیام در ان یک طرفه انجام میشود
blind coal U زغال سنگ بی شعله
blind fold U کورکردن
blind fold U چشم بستن
blind flange U فلانژ کلاهک
blind diagnosis U تشخیص بی نام
blind flange U فلانژ سرپوشیده
blind dialling U توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
sand blind U دارای چشم تار
blind bridle U لگام چشمبنددار
blind arcade U طاقنما
sun blind U پرده پنجره
strike blind U با ضربه کور کردن
stone blind U کاملا کور
spanish blind U دریچه کرکرهای
snow blind U برف کوری
snow blind U برف کور
blind a lley U کوچه بن بست
blind analysis U تحلیل بی نام
double blind method U روش بی نام مضاعف
blind man's buff U چشم بندانک
blind man's buff U از من داری
He is blind in the left eye . U چشم چپ اش کور ( نابینا ) است
To lose ones sight . To go blind. U کور شدن
The illiterate person is blind . <proverb> U بیسواد کور است .
to turn a blind eye to something U چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to turn a blind eye to something U چیزی را نادیده گرفتن
blind mans buff U چشم بندی چشم بندانک
blind mans buff U ازمن داری
blind drainage area U حوزه ابریز بسته
blind copy receipt U در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind carbon copy U در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
zone U منطقه دفاعی
zone U منطقه Prohibited-Neutral-Occupation
zone U حیطه محدوده
zone U نوار
zone U زون
zone U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone U ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zone U ناحیه دسته بندی
inner zone U منطقه داخلی
inner zone U منطقه اتش داخلی
zone U دفاع منطقهای
zone U کمربند حبه باروت
zone U ناحیه
zone U مدارات
zone U کمربند
zone U منطقه ناحیه
zone U ناحیهای شدن
zone U منطقه
zone U محات کردن جزو حوزهای به حساب اوردن
zone U حوزه
zone U مدار
zone U بخش
zone U قلمرو
zone U محوطه
zone U منطقه عمل
To overlook. To turn a blind eye. U چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
To turn a blind eye to something. To overlook something. U چیزی را نادیده گرفتن
In is an affair of the heart . Love is blind . U کار کار دل است
time zone U منطقه ساعتی جهانی
torrid zone U منطقه حاره
time zone U منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zone U منطقه تامین
buffer zone U منطقه پیشگیری
erogenous zone U ناحیه شهوتزا
weight zone U مربع وزن گلوله
zone bits U بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
active zone of well U حوزه فعال چاه
active zone of well U حوزهای که چاه را تغذیه میکند
aeration zone U منطقه هواگیر
somatosensory zone U منطقه حسهای تنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com