English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
base shop U تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shop U تعمیرگاه پادگانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keep shop U دکان داری کردن
shop U دکان
shop U کارگاه تعمیرگاه
shop U فروشگاه
shop U خریدکردن
shop U کارگاه
shop U کارخانه
shop U محل ساخت
shop U کارخانه خرید کردن
shop U مغازه گردی کردن دکه
shop around <idiom> U به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
shop U مغازه
to keep shop U دکان داشتن
keep shop U دکانداری کردن
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop boy U پادو
shop girl U شاگرد دکان
shop girl U شاگرد پادو
shop test U ازمایش کارگاهی
shop keeper U دکان دار
shop keeper U صاحب دکان
shop lifter U دزد مشتری نما
shop lifting U دزدی از مغازه ها
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
smith's shop U اهنگری
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
chemist's shop U داروخانه
shop stewards U رئیس گروه
shop steward U رئیس گروه
pawn shop U مغازهی کارگشایی و گروبرداری
winding shop U کارگاه سیم پیچی
welding shop U کارگاه جوشکاری
union shop U یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
tuck shop U مغازه حلویات
tuck shop U مغازه قنادی
tommy shop U دکان خواربارفروشی یانانوایی
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
shop lifter U دکان بر
smith's shop U کارگاه اهنگری
shop supply U اماد تعمیرگاهی
shop boy U شاگرد
shop boy U شاگرد دکان
machine shop U کارگاه محاسبات ماشینی
lathe shop U کارگاه تراشکاری
lathe shop U تراشکاری
beauty shop U ارایشگاه
beauty shop U سالن ارایش وزیبایی
cartwright's shop U دوچرخه سازی
coffee shop U قهوه خانه
coffee shop U رستوران
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
field shop U تعمیرگاه صحرایی
field shop U کارگاه صحرایی
electroplating shop U کارگاه عملیات گالوانیزهای
dram shop U جایگاه نوشابه فروشی
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
milling shop U کارگاه فرزکاری
repair shop U تعمیرگاه
repair shop U workshop
railway shop U تعمیرگاه راه اهن
pro shop U فروشگاه باشگاه حرفهای
print shop U بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
pattern shop U کارگاه مدل سازی
open shop U با کارکرد ازاد
open shop U سیستم باز
open shop U بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
nickel shop U ساچمه نیکلی
molding shop U کارگاه قالب گیری
break into a shop U دکانی را زدن
die shop U حدیده سازی
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
antique shop U فروشگاه اشیاء عتیقه
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
food shop U بقالی
betting shop U جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
chip shop U مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
corner shop U مغازهکوچک
bucket shop U جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
assembly shop U کارگاه مونتاژ
sex shop U فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant دستیار مغازه دار
shop floor U کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
to shut up a shop U مغازه ای را بستن
closed shop U سیستم بسته
closed shop U موسسه کارشناسی
closed shop U با کارکردانحصاری
grocer's shop U خواربار فروشی
acre shop U حق الارض
shop fronts U ازاره نمای بنا
shop front U ازاره نمای بنا
food shop U خواربار فروشی
tea shop U رستوران
tea shop U نهارخوری قهوه خانه
sweet shop U مغازهشیرینیوسیگارفروشی
grocer's shop U بقالی
shop-soiled U آسیبدیدهوکثیف
bull in a china shop <idiom> U کسی که همه چیزرا به هم میریزد
shop or work drawing U نقشه در حین انجام کار
plate molding shop U مدلسازی
The goods in this shop could not be flogged. U اجناس این مغازه باد کرده
ingot dressing shop U پرعیار کردن شمش
mobile repair shop U تعمیرگاه سیار
machine shop tool U ابزار ماشینی
loam molding shop U قالب گیری ماسهای
fish and chip shop U جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
automatic turning shop U کارگاه تراشکاری
hand molding shop U قالبریزی دستی
This shop deals in goods of all sorts . U دراین مغازه همه چیز معامله می شود
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
r base U ار- بیس
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
second base U دومینپایگاه
base course U لایه اساس قشر اساس
to base one self U اعتماد کردن
base 0 U پایه 01
base 0 U decimal
base course U قشر پی راه
base course U قشر لعاب
first base U اولینپایگاه
to base one self U تکیه کردن
base course U لایه شالوده
third base U موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
sub base U زیر قشر
sub base U زیر بستر
defense base U پایگاه دفاعی
filbert base U پایگاه فریبنده
defense base U پایگاه پدافندی
hard base U سکوی پرتاب مستحکم
magneto base U پایه مگنت
mobilization base U مبنای بسیج
base of a triangle U قاعده [مثلثی] [ریاضی]
filbert base U پایگاه دروغین
floating base U پایگاه شناور دریایی
knowledge base U پایگاه معلومات
inorganic base U باز غیر الی
inorganic base U باز معدنی
hard base U باز سختbaseball
hard base U سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
knowledge base U پایگاه دانش
knowledge base U پایگاه اگاهی
fuse base U پایه ی فیوز
fox base+ U فاکس بیس پلاس
lewis base U باز لوویس
floating base U ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
loctal base U لامپ قفلی
loktal base U لامپ قفلی
number base U عدد پایه
recharging base U بخشتغذیه
wave base U سطحموج
wheel base U فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
base of splat U پایهپشتصندلی
time base U مبدا زمانی
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base U ماخذ مالیات
tax base U مبنای مالیاتی
stanchion base U زیرستون
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
telescope base U پایهتلسکوپ
swivel base U پایهگردنده
bracket base U پایهقلاب
pin base U پایهمیله
magazine base U محلانبارخشاب
sinister base U منحنیانتهایی
hardwood base U پایهسختچوبی
fixed base U پایهثابت
dexter base U پایهراستی
concrete base U پایهیبتونی
sprung base U تشکفنری
centre base U ستونمرکزی
square base U کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base U مبنای نرم افزار
soft base U باز نرم
base-court U حیات بیرونی
polyacidic base U باز چند اسیدی
polyacid base U باز چند اسیدی
octal base U هشت پایهای
number base U پایه عدد
number base U مبنای عددی
naval base U پایگاه دریایی
monetary base U پایه پولی
monetary base U مبنای پولی
prisoners base U بازی گرگم بهوا
Attic base U پایه ی آتنی
production base U مبنای تولید یا تولیدات ملی
single base U تک مادهای
single base U باروت یک حبهای
sight base U پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
It is base on a precedent. U مسبوق به سابقه است
lamp base U پایهلامپ
schiff base U باز شیف
return to base U بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
Asiatic base U پایه یونی [آسیایی]
pseudo base U شبه باز
mobilization base U حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
base development U ساختن پایگاه
base line U خط پایه
base line U خط مبنا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com