English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assumed decimal point U ممیز عاریتی
assumed decimal point U ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decimal point U ممیز
decimal point U ممیز اعشاری
decimal point U نقطه اعشار
decimal point U ممیز اعشار
actual decimal point U نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
assumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
assumed <adj.> <past-p.> U پیش فرض شده
assumed <adj.> <past-p.> U پیش پنداشته شده
assumed <adj.> <past-p.> U از پیش فرض شده
assumed U بخود بسته
assumed U بخود گرفته عاریتی
assumed U فرضی
assumed name U نام فرضی
assumed <adj.> <past-p.> U فرض شده
assumed mean U میانگین فرضی
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
assumed orientation U توجیه فرضی
assumed portfolio U اوراق بهادار مفروض
assumed position U موضع فرضی
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
assumed azimuth U گرای فرضی
assumed grid U شبکه بندی فرضی
assumed grid U شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
The matter assumed significant proportions. U دامنه کار با لاگرفت
decimal U سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
decimal U نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimal U سیستم اعدادی که از اعداد 0-9 استفاده میکند
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal U دهگانی
decimal U دهدهی
decimal U رقم دهدهی اعشاری
decimal U دهگان
decimal U اعشاری
decimal U اعشار
decimal U تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal U ریاضیات و نمایش اعداد با استفاده از سیستم دهدهی
decimal numeral U رقم دهدهی
decimal system U سیستم دهدهی
decimal coinage U مسکوکات دهدهی
decimal number U عدد اعشاری
decimal tab U جدول بندی اعشاری
decimal table U جدول تصمیمی
packed decimal U دهدهی فشرده
packed decimal U اعداد بسته شده
packed decimal U عدد اعشاری فشرده
decimal digit U رقم دهدهی
decimal key U دکمهاعشار
dewey decimal U رده بندی دهدهی دیویی
zone decimal U دسته بندی ده دهی
zone decimal U دسته بندی اعشاری
coded decimal U رقم دهدهی رمزی
decimal number U عدد دهدهی
decimal points U نقطه اعشار
decimal fraction U کسر اعشاری
terminating decimal U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
decimal balance U ترازوی اعشاری
decimal digit U رقم اعشاری
decimal points U ممیز اعشاری
decimal points U ممیز
repeating decimal U اعشاری مکرر
recurring decimal U اعشاری مکرر [ریاضی]
decimal code U کد دهدهی
decimal digit U ارقام دستگاه دهدهی
decimal notation U نمادسازی دهدهی
decimal notation U نشان گذاری دهدهی
decimal function U کسر اعشاری
decimal points U ممیز اعشار
decimal function U کسردهدهی
binary coded decimal U دهدهی به رمز دودویی
proper decimal fraction U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
binary to decimal conversion U تبدیل دودوئی به دهدهی
decimal file system U سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
binary coded decimal U سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
decimal to hexadecimal conversion U تبدیل دهدهی به شانزده شانزدهی
decimal to octal conversion U تبدیل دهدهی به هشت هشتی
repeating decimal number U عدد دهدهی تکراری
decimal to binary conversion U تبدیل دهدهی به دودوئی
decimal number system U سیستم اعداد دهدهی
coded decimal number U عدد دهدهی کدگذاری شده
decimal number system U سیستم اعداد اعشاری
binary coded decimal code U code BCD
binary coded decimal notation U code BCD
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
in point U بجا
near point U نقطه نزدیک
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
the point is U اصل مطلب این است
in point U در خور
three point U فن 3 امتیازی کشتی
point U رسد نوک
far point U برد بینایی
point out <idiom> U توضیح دادن
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
off the point U بطور نامربوط
off the point U بطور بی ربط
to the point U مربوط بموضوع
to the point U بجا
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
zero point U نقطه صفر
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
to come to a point U باریک شدن
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
The point is that… U چیزی که هست
to come to a point U بنوک رسیدن
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point U نقطه به نقطه
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
point four U اصل چهار
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
in point U مناسب
to point to something U به چیزی اشاره کردن
point U محل مرکز
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point U نوک
point U سر
point U هدف گیری کردن
point U نقطه
point U نکته
point U ماده اصل
point U موضوع
point U نشانه روی کردن
point U به سمت متوجه کردن
point U مقصود
point U اصل
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U باریک کردن
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U جهت
point U درجه امتیاز بازی
point U مرحله قله
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point U متوجه ساختن
point U نشان دادن
point U پایان
point U خاطر نشان کردن
point U نوک گذاشتن
point U نوکدار کردن
point U مسیر
point U اشاره کردن
point U راس
point U امتیاز
point U نمره درس پوان
point U هدف
point U تیزکردن
point U جهت مرحله
point U مرکز راس حد
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
not to point U بیرون از موضوع
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
point U محل یا موقعیت
point U نشان میدهد
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
to point to something U به چیزی متوجه کردن
not to the point U خارج از موضوع
not to point U پرت بیجا
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
point U پوینت
point U نقط ه
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point U نقطه گذاری کردن
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point U نقطه نوک
point U دماغه
point U محل
point U حد
point U محل شروع چیزی
point U درصد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U گوشه دارکردن
on the point of going U در شرف رفتن
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
point target U هدف کوچک
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reporting point U نقطه مبدای موقعیت ناو یاهواپیما
reorder point U نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
release point U نقطه رهایی
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
reorder point U نقطه سفارش مجدد
point of tow U نقطه یدک ناو یا قایق
reference point U نقطه مبنا
pour point U نقطه سیلان
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
principle point U مبداء اصلی
rear point U اخرین قسمت عقب دار
projection of a point U تصویر نقطه
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
projection of a point U خط مصور
quiescent point U نقطه استراحت
radix point U ممیز
radix point U نقطه مبنا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com