Perdic | Without regard for prices . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 86 (6 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	Without regard for prices . U	بدون توجه به قیمتها

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	To keep prices down. U	جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
	prices U	ارزش پولی کالا
	prices U	نرخ
	to keep up prices U	نرخهارابالانگاه داشتن
	prices U	ارزش
	prices U	قیمت
	prices U	بها
	prices U	مبلغ شرطبندی
	prices U	بها قائل شدن
	whole prices U	قیمتهای عمده
	The prices have gone up. U	قیمتها بالارفته اند
	prices U	قیمت گذاشتن
	guaranteed prices U	قیمتهای تضمین شده
	distorted prices U	قیمتهای تحریف شده
	cost prices U	قیمت تمام شده
	prices are on the rise U	قیمتهارو بافزایش
	closing prices U	قیمت سهام درپایان روز
	accounting prices	قیمت های محاسباتی
	closing prices U	اخرین قیمت معامله شده
	ceiling prices U	حداکثر قیمت قانونی
	market prices U	قیمتهای تعیین شده در بازار
	market prices U	قیمتهای بازار
	rigidity of prices U	انعطاف ناپذیری قیمت ها
	To stabilize prices . U	قیمت ها راثابت نگاهداشتن
	relative prices U	قیمتهای نسبی
	record prices U	بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
	prices are sagging U	قیمتهاپایین میاید
	prices are on the rise U	است
	official prices U	قیمتهای رسمی
	regard for others U	ملاحظه دیگران
	in this regard U	در این باب از این بابت
	to regard somebody [something] as something U	کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
	regard for others U	واهمه از دیگران
	Without the least regard . U	بدون کمترین ملاحظه یی
	with regard to U	نسبت به در باره راجع به در خصوص
	self regard U	حفظ منافع شخصی
	self regard U	respect self
	self regard U	عزت نفس
	regard U	اعتنا کردن به
	regard for others U	رعایت دیگران
	in regard to U	راجع به در خصوص نسبت به
	in regard to U	در باره
	regard U	احترام
	regard U	نگاه کردن
	regard U	وابسته بودن به نگریستن
	regard U	راجع بودن به
	regard U	ملاحظه کردن
	regard U	نظر
	regard U	نگاه
	regard U	بابت باره
	regard U	سلام
	regard U	درود
	regard U	رعایت توجه
	regard U	توجه
	regard U	مبالات
	in regard to U	نسبت به
	in regard of U	نسبت به
	to regard something as something U	چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
	in this regard U	در این خصوص
	regard U	ملاحظه
	regard U	باره نسبت
	regard U	باب
	regard U	رعایت راجع بودن به
	regard U	مراعات
	Prices are rising ( falling ) . U	قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
	index of retail prices U	شاخص قیمتهای خرده فروشی
	break in share prices U	کاهش قیمت سهام
	spiral of wages and prices U	حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
	index of consumer prices U	شاخص قیمت کالاهای مصرفی
	prices rule high U	مظنه ها بالا است
	index of wholesale prices U	شاخص قیمتهای عمده فروشی
	field of regard U	میدان دید
	to regard something as a matter of course U	چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
	line of regard U	خط دید
	point of regard U	نقطه دید
	without regard for decency U	بدون رعایت نزاکت یاادب
	to regard with reverence U	محترم داشتن
	to regard with reverence U	حرمت کردن
	quantity theory of money and prices U	نظریه مقداری پول و قیمت
	The rise in prices in the European markets. U	ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
	In regard to the proposed changes I think we need more information. U	در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
	To regard as advisable . To deem prudent . U	مصلحت دیدن
	to hold somebody in respect [to hold somebody in high regard ] U	کسی را محترم داشتن [احترام گذاشتن به کسی]
	I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour . U	دعوت شما را با منت قبول می کنم
	I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U	این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy