Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To sort out ones affairs
U
بکارهای خود سر وصورت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To probe someones affairs . To pry into someones affairs .
U
تو کوک (کار ) کسی رفتن
affairs
U
کار
Please let me in on your affairs .
U
لطفا" مرا در کارهایتان واردکنید
affairs
U
امر
affairs
U
کاروبار عشقبازی
personal affairs
U
امور شخصی
public affairs
U
روابط عمومی
interior affairs
U
کارهای درونی
love affairs
U
معاشقه
love affairs
U
عشق وعاشقی
love affairs
U
سر وسرعاشقانه
state affairs
U
امور مملکتی
civil affairs
U
امور غیرنظامیان
civil affairs
U
عملیات مردم یاری
foreign affairs
U
امورخارجه
mundane affairs
U
اموردنیوی
mundane affairs
U
کارهای این جهان
foreign affairs
U
اموربیگانگان
interior affairs
U
امور داخلی
financial affairs
U
امور مالی
financial affairs
U
امور مربوط به مالیه
statement of affairs
U
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
to i. with qnother's affairs
U
درکاردیگری مداخله کردن
state of affairs
U
شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
Our affairs are shaping well.
U
کارها داردسروصورت می گیرد
current affairs
U
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
minister for foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
Our affairs make no headway.
U
کارهایمان پیش نمی رود
principal centre of affairs
U
مرکز مهم امور
minister of foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
to pry into a person affairs
U
در کارهای کسی فضولی کردن
charge d'affairs adinterim
U
کارداری که نیابتا" یا وکالتا"عمل میکند
actual state of affairs
U
اوضاع کنونی
Dont meddle in my affairs .
U
درکارهای من فضولی نکن
actual state of affairs
U
اوضاع فصلی
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
ministry of foreign affairs
U
وزارت امور خارجه
actual state of affairs
U
وضع فعلی
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
Ministry of Labor and Social Affairs .
U
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
secretary of state for home affairs
U
وزیر امورداخله
Do not entrust great affairs to the small.
<proverb>
U
به خردان مفرماى کار درشت .
secretary of state for foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
The ministry of economic affairs and finance
U
وزارت امور اقتصاد و دارایی
secretary of state for home affairs
U
وزیر کشور
secretary of state for foreign affairs
U
وزیرخارجه
to put one's affairs in order
[to settle one's business]
U
تکلیف کار خود را روشن کردن
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.
U
کارها را قبضه کردن
sort
U
دسته بندی کردن
nothing of that sort
U
هیچ همچو چیزی نیست
sort of
<idiom>
U
تقریبا تا یک حدی
sort of
U
بمقدار متوسط
re sort
U
دوباره جور کردن
sort of
U
نسبتا
sort of
U
بمیزان متوسط
sort of
U
تقریبا
sort-out
U
مرتبکردن
nothing of the sort
U
هیچ همچو چیزی نیست
sort
U
فرمان SORT
sort
U
سوا کردن
sort
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
sort
U
دسته دسته کردن
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
U
جور کردن
sort
U
دمساز شدن
sort
U
جور
sort
U
قسم
sort
U
نوع
sort
U
گونه
sort
U
طور طبقه
sort
U
رقم
sort
U
جورکردن
sort
U
سواکردن
sort
U
جوردرامدن
sort
U
پیوستن
sort key
کلید جورسازی
sort generator
U
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
sort field
U
فیلد مرتب سازی
sort field
U
میدان مرتب سازی
sort field
U
میدان جور کردن
sort field
U
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort effort
U
تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
shell sort
U
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
sort key
کلید ترتیب
sort merge
U
جور کردن و ادغام
ascending sort
U
جورکردن صعودی
what sort of a thing is it?
U
چه جور چیزی است
in a kind (sort) of way
<idiom>
U
یک کمی
She is the clinging sort.
U
از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
tag sort
U
مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
tree sort
U
مرتب کردن درختی
sort order
U
نظم ترتیب
alphanumeric sort
U
مرتب نمودن الفبا عددی
ascending sort
U
مرتب سازی صعودی
selection sort
U
مرتب کردن گزینشی
selection sort
U
جور کردن گزینشی
internal sort
U
جور کردن داخلی
multipass sort
U
جورکردن چند گذری
multipass sort
U
مرتب کردن چند گذری
multipass sort
U
جور کردن چند گذری
multilevel sort
U
ترتیب چند سطحی
heap sort
U
sort tree
minor sort
U
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
die sort
U
جور کردن طاسی
distributive sort
U
مرتب کردن توزیعی
merge sort
U
ادغام و جور کردن
internal sort
U
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
major sort
U
مرتب سازی اصلی
major sort
U
جورسازی عمده
internal sort
U
مرتب سازی داخلی
internal sort
U
مرتب کردن درونی
external sort
U
جور کردن خارجی
exchange sort
U
جورکردن معاوضهای
multipass sort
U
مرتب سازی چند عبوری
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
descending sort
U
مرتب سازی نزولی
property sort
U
جور کردن خاصیتی
bubble sort
U
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
ripple sort
U
مرتب کردن موجی
bubble sort
U
جور کردن حبابی
bucket sort
U
جور کردن دلوی
block sort
U
جورسازی کندهای
block sort
U
مرتب کردن بلاکی
bubble sort
U
مرتب کردن حبابی
polyphase sort
U
مرتب کردن چند فازی
descending sort
U
ترتیب نزولی
collating sort
U
مرتب کردن داده
oscillating sort
U
جور کردن نوسانی
oscillating sort
U
مرتب کردن نوسانی
bubble sort
U
سورت حبابی
external sort
U
مرتب سازی خارجی
external sort
U
جورکردن خارجی
polyphase sort
U
جور کردن چند مرحلهای
We are past that sort of thing .
U
دیگر این کارها از ماگذشته
i sort of feel sick
U
یک جوری میشوم
i sort of feel sick
U
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
U
ابدا"چنین چیزی نیست
major sort key
U
یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
minor sort key
U
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
ascii sort order
U
نظم ترتیبی اسکی
sort merge program
U
پردازش تعمیم یافته
This sort of propaganda is for home consumption
U
این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .
U
این حرفها دیگه کهنه شده است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.
U
دختر خودرأیی است
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.
U
وزارت امور خارجه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com