English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
This shop deals in goods of all sorts . U دراین مغازه همه چیز معامله می شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The goods in this shop could not be flogged. U اجناس این مغازه باد کرده
deals U اقدام کردن
deals U معامله کردن
deals U سر و کار داشتن
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals U سازماندهی کردن
deals U توافق تجاری
It deals with ... U موضوع در باره ... است.
deals U اندازه مقدار بررسی
deals U مقدار
deals U اندازه
deals U قدر
deals U حد معامله کردن
deals U سر و کارداشتن با
deals U توزیع کردن
deals U معامله داد و ستد
package deals U مقاطعه در بست و خرید یکجا
square deals U تقلب نکردن
package deals U معامله کلی معامله چکی
package deals U معامله یکجا
square deals U باشرف بودن رک وراست
sorts U فرمان SORT
i am out of sorts U حالم خوب نیست
sorts U مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorts U برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
of all sorts U از هر طبقه
of all sorts U همه جور
i am out of sorts U نمیدانم مراچه میشود
i am out of sorts U نمیدانم چه ام هست
i am out of sorts U خلقم بجا نیست
out of sorts <idiom> U بدخلق بودن
of all sorts U از هر گونه ای
sorts U روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U دسته دسته کردن
sorts U سواکردن
sorts U جورکردن
sorts U رقم
sorts U طور طبقه
sorts U نوع
sorts U قسم
sorts U جور
sorts U پیوستن
sorts U جوردرامدن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts U گونه
sorts U سوا کردن
sorts U جور کردن
sorts U دمساز شدن
Of all sorts. Of every description. U جور واجور ( جور به جور ؟ گوناگون )
shop U خریدکردن
shop U مغازه گردی کردن دکه
shop U فروشگاه
shop U کارگاه
shop U کارخانه
shop U محل ساخت
shop U کارخانه خرید کردن
shop U کارگاه تعمیرگاه
shop U مغازه
shop U دکان
to keep shop U دکان داشتن
to keep shop U دکان داری کردن
shop around <idiom> U به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
keep shop U دکانداری کردن
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
tommy shop U دکان خواربارفروشی یانانوایی
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
tuck shop U مغازه قنادی
tuck shop U مغازه حلویات
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
corner shop U مغازهکوچک
chip shop U مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
betting shop U جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
antique shop U فروشگاه اشیاء عتیقه
chemist's shop U داروخانه
shop stewards U رئیس گروه
shop steward U رئیس گروه
pawn shop U مغازهی کارگشایی و گروبرداری
die shop U حدیده سازی
dram shop U جایگاه نوشابه فروشی
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
winding shop U کارگاه سیم پیچی
welding shop U کارگاه جوشکاری
smith's shop U اهنگری
field shop U کارگاه صحرایی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
union shop U یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
sex shop U فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop boy U پادو
shop girl U شاگرد دکان
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop boy U شاگرد
shop boy U شاگرد دکان
milling shop U کارگاه فرزکاری
molding shop U کارگاه قالب گیری
repair shop U تعمیرگاه
repair shop U workshop
nickel shop U ساچمه نیکلی
open shop U بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop U سیستم باز
open shop U با کارکرد ازاد
pattern shop U کارگاه مدل سازی
print shop U بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
shop girl U شاگرد پادو
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
smith's shop U کارگاه اهنگری
shop test U ازمایش کارگاهی
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop supply U اماد تعمیرگاهی
shop lifting U دزدی از مغازه ها
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
railway shop U تعمیرگاه راه اهن
shop lifter U دزد مشتری نما
shop lifter U دکان بر
shop keeper U صاحب دکان
lathe shop U تراشکاری
lathe shop U کارگاه تراشکاری
shop keeper U دکان دار
machine shop U کارگاه محاسبات ماشینی
pro shop U فروشگاه باشگاه حرفهای
tea shop U رستوران
food shop U خواربار فروشی
tea shop U نهارخوری قهوه خانه
break into a shop U دکانی را زدن
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
closed shop U موسسه کارشناسی
to shut up a shop U مغازه ای را بستن
base shop U تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
assembly shop U کارگاه مونتاژ
acre shop U حق الارض
base shop U تعمیرگاه پادگانی
beauty shop U ارایشگاه
beauty shop U سالن ارایش وزیبایی
closed shop U با کارکردانحصاری
grocer's shop U بقالی
shop-soiled U آسیبدیدهوکثیف
sweet shop U مغازهشیرینیوسیگارفروشی
shop front U ازاره نمای بنا
food shop U بقالی
grocer's shop U خواربار فروشی
electroplating shop U کارگاه عملیات گالوانیزهای
coffee shop U رستوران
closed shop U سیستم بسته
shop assistant دستیار مغازه دار
bucket shop U جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
cartwright's shop U دوچرخه سازی
shop fronts U ازاره نمای بنا
coffee shop U قهوه خانه
shop floor U کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
automatic turning shop U کارگاه تراشکاری
plate molding shop U مدلسازی
ingot dressing shop U پرعیار کردن شمش
shop or work drawing U نقشه در حین انجام کار
loam molding shop U قالب گیری ماسهای
mobile repair shop U تعمیرگاه سیار
machine shop tool U ابزار ماشینی
hand molding shop U قالبریزی دستی
fish and chip shop U جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
bull in a china shop <idiom> U کسی که همه چیزرا به هم میریزد
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
available goods U کالاهای موجود
d. of goods U تحویل کالا یا اجناس
goods U کالا
goods U جنس
goods U اجناس
goods U کالاها
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods U امتعه
proprietary goods U کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
secondhand goods U کالاهای دست دوم
producer's goods U مواد تولیدی
producer's goods U کالاهای مولد
producer's goods U کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
goods wagon U واگنحملکالا
soft goods U کالاهای مصرف شدنی
manufactured goods U کالایکارخانهساز
producer goods U کالاهای سرمایهای
yard goods U اجناس ذرعی
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
proprietary goods U کالاهای اختصاصی
goods station U ایستگاهکالاهایتجارتی
public goods U کالاهای عمومی
prohibited goods U کالاهای منع شده
rationed goods U کالاهای جیره بندی شده
prohibited goods U اشیاء ممنوع
supporting goods U کالاهای حمایتی
prohibited goods U کالاهای ممنوعه
Contraband goods. U کالای قا چاق
deliver the goods <idiom> U موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods U تحریم کردن کالا
the goods in question U کالای موردبحث
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
smuggled goods U کالای قاچاق
soft goods U کالاهای بی دوام
stolen goods U مال مسروقه
spot goods U کالاهای موجود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com