Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
a horse of another colour
[different colour]
U
موضوع علیحده
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
He banged the table with his fist . He thumped the table .
U
با مشت کوبیدن روی میز
colour
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour
U
انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour
U
چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour
U
میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour
U
احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
off-colour
U
بی حال
off colour
U
بی حال
off colour
U
کسل
off-colour
U
کسل
colour
U
برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colour
U
جدول شماره هایی که ویندوز
colour
U
سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour
U
تغییر رنگ دادن
colour
U
فام
colour
U
کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour
U
رنگ کردن
colour
U
رنگ
colour
U
ملون کردن
colour
U
رنگامیزی
colour
U
رنگزدن
colour
U
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour
U
دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour
U
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour
U
بشره
colour blindness
U
کوررنگی
colour bar
U
تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
dust colour
U
خاکی
local colour
U
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
colour filter
U
فیلتررنگ
colour display
U
نمایشرنگ
colour control
U
کنترلرنگ
colour chart
U
نموداررنگ
false colour
U
فیلم رنگی مصنوعی
water colour
U
نقاشی ابرنگی
achromatic colour
U
رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
colour fast
U
دارایرنگثابت
primary colour
U
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
colour box
U
جعبه رنگ
colour bearer
U
پرچم دار
There is no colour beyond black .
<proverb>
U
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
U
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
flat colour
U
رنگ نازک مستوی
dead colour
U
رنگ دست اول
dead colour
U
رنگ ضعیف
colour-coded
U
کدگذاریاز طریقرنگ
colour supplement
U
مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
colour scheme
U
چینشرنگیکمکان
adjective colour
U
زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
water colour
U
رنگاب
flat colour
U
رنگ تخت
flesh colour
U
رنگ بدنی
to change colour
U
رنگ برنگ شدن
to change colour
U
تغییر رنگ دادن
level colour
U
رنگ یکدست یا یکنواخت
oil colour
U
رنگ روغنی
false colour
U
رنگ مصنوعی
rose colour
U
رنگ گلی
saturated colour
U
رنگهای روشن
colour blind
U
کوررنگ
saturated colour
U
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
scheme of colour
U
طرح رنگ
high colour
U
خجالت
scheme of colour
U
رنگ بندی
flesh colour
U
رنگ بشره
ground colour
U
رنگ زمینه
water colour
U
ابرنگ
high colour
U
سرخی
light source colour
U
رنگ منبع نور
colour selection filter
U
فیلترجداکنندهرنگ
colour television camera
U
صفحهرنگیدوربین
hair colour
[British]
U
رنگ مو
colour of waste water
U
رنگ فاضلاب
bishop of the wrong colour
U
فیل بد رنگ شطرنج
colour hard copy device
U
اسباب نسخه چاپی رنگی
liquid crystal display colour pigmented
U
صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
table look up
U
جستجوی جدول
get table
U
بدست اوردنی
table look up
U
مراجعه به جدول
two way table
U
جدول دو سویی
table saw
U
تابلونمایشگر
the f. of a table
U
بطوریکه
the f. of a table
U
باید
table
U
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
look up table
U
جدول مراجعهای
get table
U
دست یافتنی
inner table
U
میزداخلی
table
U
معوق گذاردن
table
U
استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table
U
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table
U
لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table
U
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
U
لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table
U
طرح کردن
table
U
خوان
table
U
به جدولی انتقال دادن
table
U
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table
U
به صورت جدول دراوردن
table
U
از دستور خارج کردن
table
U
در فهرست نوشتن
table
U
کوهمیز
table
U
فهرست
table
U
لیست
table
U
لوح جدول
table
U
روی میز گذاشتن
table
U
تو گذاردن
table
U
میزبازی
table
U
سفره
table
U
میز
table
U
جدول
Could we have a table outside?
U
آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
under the table
<idiom>
U
زیرمیزی
table
U
مطرح کردن
table spoonful
U
قاشق سوپخوری
table tomb
U
گورصندوقی وتخت
table utility
U
برنامه کمکی جدولی
tier table
U
میز کوچک
table talk
U
صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
table ware
U
لوازم میز یا سفره
table water
U
سفره اب زیر زمینی
table spoon
U
قاشق سوپ خوری
tide table
U
نمودار جزر ومد یاکشند
table telephone
U
تلفن رومیزی
time table
U
جدول زمانی ورود و عزیمت
time table
U
جدول زمان بندی
time table
U
جدول زمانی
vigenere table
U
جدول رمز وی گنر
symbol table
U
جدول نمادها جدول نمادی
symbolic table
U
جدول علائم
tide table
U
جگول جزر و مد
symbol table
U
جدول علامت
tide table
U
جدول کشند
turn table
U
سینی گردش درسمت
table set
U
دستگاه میزی
table set
U
وسیله رومیزی
table instrument
U
وسیله رومیزی
table lamp
U
لامپ استاندارد
table land
U
زمین هموار
table linen
U
دستمال سفره
table of distribution
U
جدول تقسیم اماد
table of distribution
U
جدول توزیع
table of authorities
U
جدول اولیا امور
table linen
U
رومیزی
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table flap
U
قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table d'hote
U
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table point
U
جدول امتیازها
table of allowance
U
جدول سهمیه مجاز
table of precedence
U
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table of organization
U
جدول سازمان
table waters
U
ابهای معدنی سر سفره
table comparator
U
مقایسه کننده نوارها
table of equipment
U
جدول ساز و برگ
Lift up the table.
U
سرمیز رابلند کن
lay the table
U
چیدن میز
the leg of the table
U
پایه میز
bargaining table
U
جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table carpet
U
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
altar-table
U
میز مقدس در کلیسا
table mixer
U
توپتنیسرویمیز
table extension
U
صفحهانقراض
table cut
U
تراشتختهای
printer table
U
میزچاپگر
basement-table
U
[پی را روی زمین ساختن]
outer table
U
تختهخارجی
truth table
U
جدول ارزش
[منطق]
[ریاضی]
trestle table
U
میز سهپایه
table manners
U
روشغذاخوردنفردی
pin-table
U
صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table
U
جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table
U
جدوللیگ
dinner table
U
میزغذاخوری
dining table
U
میزغذاخوری
wait table
<idiom>
U
سرو کردن غذا
Could we have a table by the window?
U
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table in the corner?
U
آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5.
میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
communion-table
U
[میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
feed table
U
صفحهعلوفه
truth table
U
روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
truth table
U
در جبر بولی
truth table
U
دو مقدار
truth table
U
جدول صحت
table beet
U
چغندر
truth table
U
جدول درستی
trivet table
U
میز سه پایه
transfer table
U
میز انتقال
training table
U
میز ناهارخوری در اردو
to rap on the table
U
دست یا چیز دیگری روی زمین
truth table
U
جدول درستی جذول صحت
turn table
U
میز چرخش
extending table
U
میزبازشو
computer table
U
میزکامپیوتر
corbel-table
U
[ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
earth-table
U
رج بنا
where is my place at the table
U
جای من در سر میز کجاست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com