Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
chip enable
U
تواناکننده تراشه
Other Matches
enable
U
قادر ساختن توانا
enable
U
اجازه رویدادن چیزی
enable
U
استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enable
U
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
enable
U
اختیار دادن
enable
U
تهیه کردن برای
enable
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable
U
توانا ساختن
in such a way as to enable them
U
به طوری که آنها بتوانند
enable pulse
U
تپش تواناساز
write enable ring
U
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
to chip off
U
ریختن ورقه شدن
chip
U
کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip
U
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip
U
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chip
U
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip
U
تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip in
<idiom>
U
شریک شدن
on chip
U
مدار ساخته شده روی یک قطعه
to chip off
U
وراوردن
chip in
U
contribute=
to chip off
U
کندن
chip
U
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip
U
مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip
U
تراشه
chip
U
ژتن ریزه
chip
U
لپ پریده کردن یا شدن
chip
U
سیب زمینی سرخ کرده
chip
U
ژتون
chip
U
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip
U
پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip
U
خرده چوب
chip
U
رنده کردن
chip
U
ورقه شدن
chip
U
پاس بلند قوسی
memory chip
U
تراشه حافظه
microminiature chip
U
تراشه ریزمقیاس
jumbo chip
U
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
music chip
U
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
one chip computer
U
کامپیوتر یک تراشهای
fragmental chip
U
خرده
bargaining chip
U
مزیت
bargaining chip
U
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chip
U
انگیزانه
chip shop
U
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
chip off the old block
<idiom>
U
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
to chip
[to chop off]
U
لپ پریده شدن
[کردن]
[با ضربه جدا کردن]
[تکه تکه یا ریز ریز کردن]
fragmental chip
U
براده فلز
fragmental chip
U
خاک اره
chip board
U
نئوپان
chip axe
U
تیشه
boiling chip
U
سنگ جوش
silicon chip
U
تراشه سیلیسی
silicon chip
U
تراشه سیلیکان
silicon chip
U
تراشه سیلیکن
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
potato chip
U
چیپز
potato chip
U
باریکه سیب زمینی سرخ کرده
blue-chip
U
سهام مرغوب
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
chip family
U
چند تراشه مربوط به هم
chip of the old block
U
بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
chip pocket
U
شیار دندانههای اره
flow chip
U
براده پیوسته
discontinuous chip
U
براده گسسته
curly chip
U
براده پیچیده
continous chip
U
برادههای قیچی کاری
computer on a chip
U
کامپیوتر روی یک تراشه
chip spreader
U
جاده صاف کن
chip shot
U
ضربه کوتاه
chip select
U
انتخاب تراشه
chip seal
U
شن بخورد راه دادن
blue chip
U
سهام مرغوب
sixteen bit chip
U
تراشه 61 بیتی
fish and chip shop
U
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
thirty two bit chip
U
تراشه 23 بیتی
wood chip wagon
U
واگنتراشهچوب
blue chip personal computer
U
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com