English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
matelote U یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
resurection pie U کلوچهای که از ریزههای خوراک مانده از پیش درست کنند
fish cake U نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
papier U یکجور مقوای سخت که چسب و گل رس و چیزهای دیگربخمیران میزنند
among other things U میان چیزهای دیگر
among others U میان چیزهای دیگر
inter alia U میان چیزهای دیگر
lampereel U یکجور ماهی
scrape together <idiom> U پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
kingfisher U ماهی خوراک
weever U یکجور ماهی خاردار
pollack or lock U یکجور ماهی روغن
orfe U یکجور ماهی طلایی
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
miller thumb U یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
fish and chips U خوراک ماهی وسیب زمینی سرخ کرده
compatible U با هم درست کار می کنند
quassia U یکجور درخت که ازچوب ان داروی تلخی درست میشود
ichthyosaurus U یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
creme U نام چند جورنوشابه خوش خوراک که از جوهرنعناع درست میکنند
rissoles U کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
rissole U کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
opah U یکجور ماهی بزرگ خال مخالی در اقیانوس اطلس که رنگهای روشن دارد
koumiss U قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
meat safe U قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
musette U اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
manil hemp U کنف مانیلایی که از ان طناب وبوریا درست می کنند
lachryma christi U باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
muslin U یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
picalilli U ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
bisk U ماهی وغیره درست میکنند
mocking bird U یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
comparator U وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
galantine U خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
common of fishery U حق ماهی گیری درابهای دیگر
to lose track [of] U فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
Brits U نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
Brit U نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
frostwork U نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
you must be out of your mind U مگر مغز تو دیگر درست کار نمی کند؟ [اصطلاح روزمره]
a dead language <idiom> U زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که همه ورودی ها در یک سطح باشند ونادرست است اگر باهم فرق کنند
maud U یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
ttl U SOM یا مدارهای الکترونیکی دیگر یا قط عاتی که مستقیماگ به مدارهای TTL وصل هستند و آنها را اجرا می کنند
newmarket U یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
bus network U سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system U سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility U دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
offset knots U گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
collision detection U پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU U مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
onion U پیاز
bulb onion U پیاز
garden onion U پیاز
common onion U پیاز
onions U پیاز
boll U پیاز
bulbs U پیاز
bulb U پیاز
hair follicle U پیاز مو
meadow saffron U پیاز حضرتی
naked boys U پیاز حضرتی
naked lady U پیاز حضرتی
scilla U پیاز عنصل
onionskin U پوست پیاز
sea onion U پیاز عنصل
squill U پیاز عنصل
chive U پیاز کوهی
lyonnaise U پیاز دار
bulbiferous U پیاز دهنده
bulbiferous U پیاز اور
bear's garlic U پیاز خرسی
buckrams U پیاز خرسی
wood garlic U پیاز خرسی
bear leek U پیاز خرسی
broad-leaved garlic U پیاز خرسی
ramsons U پیاز خرسی
onion skin U پوست پیاز
wild garlic U پیاز خرسی
olfactory bulb U پیاز بویایی
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
bygone U چیزهای گذشته
trivia U چیزهای بی اهمیت
valuables U چیزهای بهادار
gaudery U چیزهای کم بها
post matter U چیزهای پستی
incidentals U چیزهای کوچک
inflammable substances U چیزهای اتشگیر
inflammables U چیزهای اتشگیر
the sublime U چیزهای بلندوعالی
cates U چیزهای لذیذ
the inevitable U چیزهای عادی
by gone U چیزهای گذشته
inanimate objects U چیزهای بیجان
oddment U چیزهای متفرقه
munched U چیزهای جویدنی
munches U چیزهای جویدنی
munching U چیزهای جویدنی
munch U چیزهای جویدنی
scatterings U چیزهای پراکنده
It smell of opinion. U بوی پیاز می دهد
sego U پیاز خوراکی زنبق
soubise U سوس پیاز دار
french onion soup U سوپ پیاز فرانسوی
medulla oblongata U پیاز مغز تیره
alliaceous U بشکل سیر یا پیاز
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
Well what do you know!Well i never! U بحق چیزهای نشنیده !
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
impediments U چیزهای دست و پاگیر
appurtenence U اسباب چیزهای وابسته
impedimenta U چیزهای دست و پا گیر
impediment U چیزهای دست و پاگیر
paleology U دانش چیزهای کهنه
to compare oppsites U چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
microtomy U بریدن چیزهای ریز
coconsciousness U ادراک چیزهای یکسان
coconscious U ادراک چیزهای یکسان
shallots U پیاز کوچک لوله نازک
shallot U پیاز کوچک لوله نازک
Onions stimulate the appetite. U پیاز اشتها راتحریک می کند
bulbs U لامپ چراغ برق پیاز گل
From A to Z. In every deatail. U از سیر تا پیاز (جامع وکامل )
corm U ساقه پیاز مانند گیاه
bulb U لامپ چراغ برق پیاز گل
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
bulb U هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
Onions whet ones appetite U پیاز اشتهای آدم راتیز می کند
bulbs U هر نوع برامدگی یاتورم شبیه پیاز
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
bye U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
byes U چیزهای کناری یاثانوی فرعی
to i. on particulars U به چیزهای جزئی اهمیت دادن
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
plexus U چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
microphotography U عکس برداری از چیزهای خرد
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
interposition U چیزی که در میان چیزهای دیگرگذارند
salmagundi U سالاد پیاز داغ وتخم مرغ وماهی
chives U پیاز کوهی schoenoprasum Allium از خانوادهی سوسن
luff U قلاب مخصوص بلندکردن چیزهای سنگین
supemundane U بالاتراز چیزهای وابسته به این جهان
She is fond of sweet things. U از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
olivary body U بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
litters U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
littered U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
litter U تخته پهن چیزهای غیر ضروری برانکارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com