Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
annuitant
U
گیرنده مستمری سالیانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
annuity
U
مستمری سالیانه
backward
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backwards
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requests
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
entitlement
U
مستمری
pension
U
مستمری
entitlements
U
مستمری
pensions
U
مستمری
dependency and indemnity compensation
U
مستمری
half pay
U
حق مستمری
allotments
U
مستمری
allotment
U
مستمری
apanage
U
مستمری
old age pension
U
مستمری بازنشستگی
pension
U
مستمری بازنشستگی
pensions
U
مستمری بازنشستگی
allowance
U
مقرری مستمری
annuitant
U
مستمری بگیر
pensioner
U
مستمری بگیر
pensioners
U
مستمری بگیر
allowances
U
مقرری مستمری
life annuity
U
مستمری مادام العمر
pension
U
حقوق مستمری گرفتن
pensions
U
حقوق مستمری گرفتن
annuity
U
مستمری سالانه مقرری مستمر
pensioner
U
وفیفه خوار مستمری بگیر
pensioners
U
وفیفه خوار مستمری بگیر
signalling
U
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
annually
U
سالیانه
yearly
U
سالیانه
annum
U
سالیانه
annual
U
سالیانه
annuals
U
سالیانه
p.a
U
مخفف سالیانه
anniversaries
U
سوگواری سالیانه
annuallyy
U
هر ساله سالیانه
growth ring
U
دایره سالیانه
annual payment
U
پرداخت سالیانه
annual payment
U
قسط سالیانه
annual precipitation
U
بارندگی سالیانه
annual report
U
گزارش سالیانه
yearly instalmernts
U
اقساط سالیانه
annual training
U
اموزش سالیانه
anniversary
U
سوگواری سالیانه
per annum
U
هر سالی سالیانه
year to year fluctuation
U
نوسانات سالیانه
yearly allowance
U
مقرری سالیانه
annual general inspection
U
بازدید عمومی سالیانه
mass book
U
کتاب نماز سالیانه
annuality factor
U
ضریب مستمر سالیانه
miaasl
U
کتاب نماز سالیانه
annual general meeting
U
مجمع عمومی سالیانه
annual payment factor
U
ضریب بازپرداخت سالیانه
anniversaries
U
جشن سالیانه عروسی
quinquagenary
U
پنجاهمین جشن سالیانه
anniversary
U
جشن سالیانه عروسی
annals
U
وقایع سالیانه سالنامه
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
octingentenary or octocen
U
هشتصدمین جشن سالیانه
annuity
U
حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
to take inventory
U
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
annual average score
U
میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
parentalia
U
جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
peter pence
U
زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
peter penny
U
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
quater cent nary
U
جشن سالیانه چهارصدمین سال گردش
rentlen
U
دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
to settle an a
U
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
encaenia
U
جشن سالیانه تاسیس شهر یاتقدیر کلیسا یا معبدی
isothermal line
U
خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
national educational computing conferenc
U
جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
isotherm
U
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
withholding tax
U
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding taxes
U
مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
special degration
U
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
anniversary
U
مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
quingentenary
U
پانصدمین سال گردش پانصدمین جشن سالیانه
anniversaries
U
مجلس یادبود یا جشن سالیانه جشن یادگاری
wedding day
U
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
addressee
U
گیرنده
assignee
U
گیرنده
barrage reception
U
سد گیرنده
receptor
U
گیرنده
receptors
U
گیرنده
getter
U
گیرنده
prehensile
U
گیرنده
consignee
U
گیرنده
reciever
U
گیرنده
catcher
U
گیرنده
fetching
U
گیرنده
payee
U
گیرنده
payees
U
گیرنده
reciptacle
U
گیرنده
touching
U
گیرنده
accipient
U
گیرنده
receiver
U
گیرنده
grantee
U
گیرنده
adopter
U
گیرنده
receivers
U
گیرنده
catchier
U
گیرنده
prehensory
U
گیرنده
catchiest
U
گیرنده
catchy
U
گیرنده
sensor
U
گیرنده
prehensorial
U
گیرنده
addressees
U
گیرنده
recipient
U
گیرنده
recipients
U
گیرنده
acceptor
U
گیرنده
concluder
U
نتیجه گیرنده
cell receptor
U
گیرنده سلولی
offtake canal
U
کانال گیرنده
bailee
U
تحویل گیرنده
communication receiver
U
گیرنده مخابرات
baroreceptor
U
گیرنده فشار
high fidelity receiver
U
گیرنده رابط
auto radio
U
گیرنده اتومبیل
bribee
U
رشوه گیرنده
catch of guage
U
گیرنده بارانسنج
cessionary
U
انتقال گیرنده
chemoreceptor
U
گیرنده شیمیایی
beat receiver
U
گیرنده تداخلی
clocker
U
گیرنده وقت
consignee
U
گیرنده امانت
nociceptor
U
گیرنده درد
grantee
U
انتقال گیرنده
loanee
U
وام گیرنده
grabber hand
U
دست گیرنده
fondler
U
اغوش گیرنده
feoffee
U
گیرنده تیول
exteroceptor
U
گیرنده برونی
exempted , adressee
U
گیرنده استثنایی
interoceptor
U
گیرنده درونی
interoceptor
U
گیرنده احشایی
enteroceptor
U
گیرنده درونی
enteroceptor
U
گیرنده احشایی
proprioceptor
U
گیرنده عضلانی
inductance
U
گیرنده انرژی
opiate receptor
U
گیرنده افیونی
mortgagee
U
رهن گیرنده
passcatcher
U
گیرنده پاس
mechanic recepter
U
گیرنده مکانیکی
pawnee
U
رهن گیرنده
iterant
U
ازسر گیرنده
itching palm
U
دست گیرنده
photoreceptor
U
گیرنده نور
pledgee
U
وثیقه گیرنده
pledgee
U
رهن گیرنده
donee
U
هبه گیرنده
donee
U
گیرنده هدیه
sound probe
U
گیرنده صوتی
television receiver
U
گیرنده تلویزیونی
tither
U
عشر گیرنده
transceiver
U
فرستنده و گیرنده
transferee
U
تحویل گیرنده
transferee
U
انتقال گیرنده
transreceiver
U
فرستنده و گیرنده
two valve receiver
U
گیرنده دو لامپی
volumetric receptor
U
گیرنده حجمی
single circuit receiver
U
گیرنده یک مداره
revenger
U
انتقام گیرنده
donee
U
گیرنده هبه
distilling receiver
U
گیرنده تقطیر
distance receptor
U
گیرنده دوربرد
decision maker
U
تصمیم گیرنده
tube receiver
U
گیرنده لامپی
radio receiver
U
گیرنده رادیویی
receiving antenna
U
انتن گیرنده
receiving set
U
دستگاه گیرنده
receiving set
U
گیرنده رادیویی
crystal set
U
گیرنده اشکارساز
rejuvenescent
U
جوانی از سر گیرنده
thermoreceptor
U
گیرنده دمایی
trainee
U
تعلیم گیرنده
borrowers
U
وام گیرنده
comprehensive
U
فرا گیرنده
borrower
U
قرض گیرنده
payee
U
گیرنده وجه
borrower
U
وام گیرنده
payees
U
گیرنده وجه
jam
U
سد گیرنده پاس
jammed
U
سد گیرنده پاس
jams
U
سد گیرنده پاس
strikingly
U
موثر گیرنده
receivers
U
دستگاه گیرنده
striking
U
موثر گیرنده
trainees
U
تعلیم گیرنده
borrowers
U
قرض گیرنده
decreasing
U
نقصان گیرنده
amateur receiver
U
گیرنده اماتور
prepossessing
U
گیرنده جالب
receiver
U
فرف گیرنده
acquisitive
فرا گیرنده
acceptor level
U
تراز گیرنده
determiners
U
تصمیم گیرنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com