English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
mimosa U گیاه حساس
sensitive plant U گیاه حساس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tentacles U شاخک حساس ریشه حساس
tentacle U شاخک حساس ریشه حساس
isomorph U جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear U خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
gametophyte U گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
rhubarb U گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
madder U گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
wildling U گیاه وحشی گیاه خودرو
halophyte U گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
hemp U گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
elastic demand U حساس
elastic U حساس
passible U حساس
ticklish U حساس
delicate U حساس
vigilant U حساس
prominent U حساس
sensor U حساس
sensitive clay U رس حساس
feisty U حساس
activator U حساس گر
alive U حساس
acute U حساس
sensate U حساس
susceptive U حساس
key <adj.> U حساس
sentimental U حساس
tender U حساس
tenderest U حساس
tendered U حساس
critical U حساس
sharp nosed U حساس
exquisite U حساس
tendering U حساس
thin skinned U حساس
techy U حساس
supersensitive U حساس
sensitive U حساس
sensitises U حساس کردن
pixilated U خیلی حساس
sensitises U حساس شدن
sensitize U حساس شدن
sensitization U حساس سازی
sensitised U حساس شدن
sensitised U حساس کردن
tenderising U حساس کردن
supersensitive U فوق حساس
supersensitive U حساس شده
vibrissa U موی حساس
skinless U خیلی حساس
sensitising U حساس کردن
sensitising U حساس شدن
sensitize U حساس کردن
tenderises U حساس کردن
sensitive zone U منطقه حساس
tenderize U حساس کردن
tenderized U حساس کردن
tenderizes U حساس کردن
sensitization U حساس کردن
senseful U خیلی حساس
tenderizing U حساس کردن
sensitization U حساس شدن
sensitizing U حساس شدن
sensitizing U حساس کردن
sensitizes U حساس شدن
sensitizer U حساس کننده
sensory nerves U پیهای حساس
sensitized U حساس شدن
sensitizes U حساس کردن
sensitized U حساس کردن
tenderised U حساس کردن
palpi U شاخک حساس
starker U حساس سفت
keop soo U نقاط حساس
key points U نقاط حساس
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
stark U حساس سفت
sensitively U بطور حساس
insensible U غیر حساس
key position U شغل حساس
key terrain U زمین حساس
it touched him on the raw U بنقطه حساس
tendering U حساس بودن
starkest U حساس سفت
starkly U حساس سفت
high strung U بسیار حساس
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
hygrosensitive U حساس به رطوبت
gleg U حساس باهوش
tender U حساس بودن
tendered U حساس بودن
tenderest U حساس بودن
kittle U هوشیار حساس
perceptive U حساس و باهوش
critical mass U توده حساس
critical item U اماد حساس
critical facility U تاسیسات حساس
overstrung U خیلی حساس
elastic supply U عرضه حساس
critical position U پوزیسیون حساس
insensitive U غیر حساس
insensitivity U غیر حساس
feelingly U بطور حساس
jumpy U بیقرار حساس
context sensitive help U کمک حساس به قرینه
hypergolic fuel U سوخت فوق حساس
context sensitive U حساس نسبت به متن
supersensitive U فوق العاده حساس
soft boiled U نیم بند حساس
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
kyusho U نقاط حساس بدن
key terrain features U عوارض حساس زمین
laminitis U اماس لایههای حساس
electrosensitive paper U کاغذ حساس الکترونیکی
key position U موضع حساس و مهم
sensitive to light U حساس نسبت به روشنایی
dipneedle circuit U مدار حساس مغناطیسی
palpus U شاخک حساس سبیل
detecting circuit U مدار حساس مین
vital points U نقاط حساس بدن
tender minded U دارای فکر حساس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
tentacular U شبیه شاخک حساس
tentacular U دارای شاخک حساس
touchier U نازک نارنجی حساس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
sensitivity U حساس بودن به چیزی
tentacle U موی حساس جانور
sensitivities U حساس بودن به چیزی
touchy U نازک نارنجی حساس
susceptible U حساس مستعد پذیرش
sentient U حساس دستخوش احساسات
tentacles U موی حساس جانور
susceptible to pain U حساس نسبت بدرد
pressure sensitive pen U قلم حساس به فشار
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
touchiest U نازک نارنجی حساس
touch panel U صفحه حساس به تماس
otocyst U عضو حساس شنوایی بی مهرگان
panchromatic U حساس نسبت بهمه رنگها
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
hypergolic fuel U سوخت خیلی حساس به اشتعال
photoconductor U هادی حساس نسبت به نور
photodiode U دیود حساس نسبت به نور
sensitive U حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
light sensitive resistor U مقاومت حساس در برابر نور
electrosensitive U چاپ با کاغذ حساس به الکترون
dunnite U نوعی ماده منفجر حساس
fluxgate U وسیله حساس به مین مغناطیسی
light sensitive cell U سلول حساس در برابر نور
detector paper U کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
sensory U وابسته به مرکز احساس حساس
light sensitive layer U لایه یا قشر حساس در برابرنور
pressure sensitive keyboard U صفحه کلید حساس به فشار
touch sensitive display U صفحه نمایش حساس لمسی
photocell U یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
supersensitive U ماسوره یا مین فوق العاده حساس
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
dermis U قسمت حساس وعروقی میان پوست
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
case sensitive U حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
epicritic U تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
hypersensitive U دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
heliogravure U گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
vital point U حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
spicula U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicule U سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
detectors U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detector U گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
privilege U حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
formed U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
emulsion laser storage U روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
forms U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
herbs U گیاه
herbage U گیاه
greenstuff U گیاه
herb U گیاه
plants U گیاه
vegetable U گیاه
lungwort U شش گیاه
plant U گیاه
computer output microfilm recorder U دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
lasers U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser U روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
herbiferous U گیاه اور
lemon grass U گور گیاه
legumen U گیاه خوردنی
nicotiana U گیاه توتون
herblike U گیاه مانند
to water something U آب دادن [گیاه]
herby U گیاه دار
herborist U گیاه شناس
herborist U گیاه فروش
plantlike U گیاه مانند
honey dew U شهد گیاه
herbivora U گیاه خواران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com