Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
EAPROM
U
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
redefining
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefine
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefined
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
fpla
U
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
blasts
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
addressable
U
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
blast
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
cursor
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
proms
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
programmers
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
graphics
U
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
beta version
U
گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
electrically
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
modular
U
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
managements
U
برنامه ریزی
management
U
برنامه ریزی
programming
U
برنامه ریزی
planning
<adj.>
برنامه ریزی
schematization
U
برنامه ریزی
schedules
U
برنامه ریزی کردن
comprehensive planning
U
برنامه ریزی جامع
quantitative programming
U
برنامه ریزی کمی
dynamic programming
U
برنامه ریزی پویا
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
national planning
U
برنامه ریزی ملی
square away
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
product planning
U
برنامه ریزی محصولات
imperative planning
U
برنامه ریزی اجباری
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
consolidated planning
U
برنامه ریزی تلفیقی
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
goal programming
U
برنامه ریزی ارمانی
programming methods
U
روشهای برنامه ریزی
economic planning
U
برنامه ریزی اقتصادی
quadratic programming
U
برنامه ریزی غیرخطی
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
program
U
برنامه ریزی کردن
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
ex ante
U
برنامه ریزی شده
production planning
U
برنامه ریزی تولید
corporate planning
U
برنامه ریزی شرکت
macroplanning
U
برنامه ریزی کلان
planning horizon
U
مدت برنامه ریزی
plan
U
برنامه ریزی کردن
planning horizon
U
افق برنامه ریزی
overall planning
U
برنامه ریزی کلی
develops
U
برنامه ریزی و تولید
develop
U
برنامه ریزی و تولید
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
adhoc planning
U
برنامه ریزی روزمره
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
programmed
U
برنامه ریزی شده
planning system
U
نظام برنامه ریزی
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
optimal planning
U
برنامه ریزی بهینه
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
schedule
U
برنامه ریزی کردن
programs
U
برنامه ریزی کردن
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
plans
U
برنامه ریزی کردن
social planning
U
برنامه ریزی اجتماعی
work out
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
timing
U
برنامه ریزی زمانی
scheduled
U
برنامه ریزی کردن
rural planning
U
برنامه ریزی روستائی
projectable
U
قابل طرح ریزی
scheduled fire
U
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
compiled
U
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
chapter
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapters
U
بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
compile
U
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiles
U
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
dynamic link library
U
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
compiling
U
تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
programmed check
U
بررسی برنامه ریزی شده
material requirements planning
U
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmed instruction
U
دستورالعمل برنامه ریزی شده
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
devised
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
inter sectoral planning
U
برنامه ریزی بین بخشی
planned saving
U
پس انداز برنامه ریزی شده
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
long run planning
U
برنامه ریزی بلند مدت
financial planning system
U
سیستم برنامه ریزی مالی
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
nonlinear programming
U
برنامه ریزی غیر خطی
short run planning
U
برنامه ریزی کوتاه مدت
devise
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
programmed switch
U
گزینه برنامه ریزی شده
devising
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed label
U
برچسب برنامه ریزی شده
devises
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
generalized planning
U
برنامه ریزی تعمیم یافته
non numeric programming
U
برنامه ریزی غیر عددی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
blow
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
blows
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
programmed i/o
U
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
subroutine
U
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
link
U
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
designs
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
design
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
planned economy
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
delays
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delaying
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
eds
U
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
robotics
U
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
graphics
U
پیش نویس توابعی که دستورات گرافیکی استاندارد ایجاد میکنند مثل رسم خط و... که از طریق برنامه قابل صدا کردن هستند تا نوشتن برنامه را ساده کنند
pla
U
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
businesses
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
facsimiles
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile
U
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array
U
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
eprom
U
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
scheduled
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
run duration
U
1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
reentrable program
U
برنامه قابل بازگذشت
portable program
U
برنامه قابل انتقال
portable program
U
برنامه قابل حمل
reusable program
U
برنامه قابل استفاده مجدد
ACD
U
سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
pla
U
ارایه منطقی قابل برنامه نویسی
programmable calculator
U
ماشین حساب قابل برنامه نویسی
api
U
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
chunking along
U
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
user programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
malar
U
گونهای
mask
U
وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
masks
U
وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
function
U
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
functions
U
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
environments
U
حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
functioned
U
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
variable
U
شمارهای که با هر تابع یا ساختار در برنامه قابل دستیابی است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com