Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
producing
U
گنجایش تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
Other Matches
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
volume capacity
U
گنجایش
content
U
گنجایش
contenting
U
گنجایش
aptitudes
U
گنجایش
aptitude
U
گنجایش
inclusion
U
گنجایش
capacity
U
گنجایش
capacities
U
گنجایش
burdens
U
گنجایش
capaciousness
U
گنجایش
burden
U
گنجایش
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
filed capacity
U
گنجایش میدانه
register capacity
U
گنجایش ثبات
energy content
U
گنجایش انرژی
effective capacity
U
گنجایش مفید
saturation capacity
U
گنجایش اشباع
pulmometry
U
سنجش گنجایش شش
field capacity
U
گنجایش زراعی
fan out
U
گنجایش خروجی
capacities
U
گنجایش استعداد
fan in
U
گنجایش ورودی
capacity
U
توانایی گنجایش
capacity
U
گنجایش استعداد
gross tonnage
U
گنجایش حجمی
active capacity
U
گنجایش مفید
vital capacity
U
گنجایش حیاتی
channel capacit
U
گنجایش مجرا
practical capacity
U
گنجایش عملی
net register tonnage
U
گنجایش خالص
caliber
U
گنجایش استعداد
bulk storage
U
انباره پر گنجایش
bearing capacity
U
گنجایش تحمل
basic capacity
U
گنجایش پایه
possible capacity
U
گنجایش ممکن
effective storage
U
گنجایش مفید
active storage
U
گنجایش مفید
channel capacity
U
گنجایش کانال
code capacity
U
گنجایش رمزرسانی
memory capacity
U
گنجایش حافظه
module
U
حوزه گنجایش
modules
U
حوزه گنجایش
dead weight tonnage
U
گنجایش باری
at the top of one's bent
U
تا سرحد گنجایش
storage capacity
U
گنجایش انباره
basic capacity
U
گنجایش مبنا
capacities
U
توانایی گنجایش
dead storage
U
گنجایش مرده
incapacious
U
بی گنجایش ناقص
total reservoir storage
U
گنجایش کل مخزن
cranial capacity
U
گنجایش جمجمه
pulmometer
U
الت سنجش گنجایش شش
tonnage
U
گنجایش کشتی برحسب تن
farad
U
واحد گنجایش برق
expanded , capacity
U
زیاد کردن گنجایش
available storage capacity
U
گنجایش مفید مخزن
tankage
U
گنجایش تانک یا مخزن
truckload
U
به گنجایش یک ماشین باری
capacious
U
گنجایش دار گشاد
block coefficient
U
ضریب گنجایش ناو
truckloads
U
به گنجایش یک ماشین باری
useable reservoir storage
U
گنجایش مفید مخزن
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
to gauge a person
U
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
pneumatoneter
U
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
fluid ounces
U
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
fluid ounce
U
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
unformatted
U
گنجایش دیسک مغناطیسی پیش از فرمت
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
loads
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
gauger
U
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
gallonage
U
فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
Shannon's Law
U
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
microcomputer
U
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
metagnosticism
U
عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
micros
U
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micro
U
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
VHD
U
نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
conventional memory
U
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional RAM
U
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
wavelength division multiplexing
U
روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
pack board
U
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
pondage
U
گنجایش حوض یا استخر انباشتن اب در حوض یااستخر
redundant
U
سیستم دیسک درایو سریع تا گنجایش بالا که از چندین درایو استفاده میکند که هر یک یک بایت از کلمه داده را ذخیره می کنند
peripheral
U
باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
assembly line
U
خط تولید
total output
U
تولید کل
outputs
U
تولید
production
U
تولید
products
U
تولید
aggregate output
U
تولید کل
production line
U
خط تولید
genesis
U
تولید
production lines
U
خط تولید
product
U
تولید
assembly lines
U
خط تولید
low productivity
U
تولید کم
output
U
تولید
assembly
U
تولید
productions
U
تولید
articulation
U
تولید
generation
U
تولید
generations
U
تولید
production rule
U
تولید
turn out
U
تولید
total product
U
تولید کل
progeniture
U
تولید
production technique
U
فن تولید
manufacture
U
تولید
manufactured
U
تولید
fabrication
U
تولید
manufactures
U
تولید
beep
U
تولید صدا
raises
U
تولید کردن
beeped
U
تولید صدا
raise
U
تولید کردن
production function
U
تابع تولید
factor of production
U
عامل تولید
factory production
U
تولید کارخانهای
beeping
U
تولید صدا
productive capacity
U
فرفیت تولید
beeps
U
تولید صدا
energy production
U
تولید نیرو
report generation
U
تولید گزارش
reporduce
U
تولید مجدد
relations of production
U
رابطه تولید
generate
U
تولید کردن
regeneracy
U
تولید مجدد
rate of output
U
میزان تولید
rate of output
U
نرخ تولید
pyogenesis
U
تولید چرک
generates
U
تولید کردن
progenitive
U
تولید کننده
energy production
U
تولید انرژی
production time
U
زمان تولید
generating
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
procreated
U
تولید کردن
procreate
U
تولید کردن
full production
U
تولید کامل
full production
U
تولید در حداکثرفرفیت
production efficiency
U
کارائی تولید
gas generation
U
تولید گاز
production cost
U
هزینه تولید
generable
U
قابل تولید
jamming
U
تولید پارازیت
generating tool
U
ابزار تولید
generation of current
U
تولید جریان
generation of oscillations
U
تولید نوسان
procreating
U
تولید کردن
beget
U
تولید کردن
begets
U
تولید کردن
production gap
U
شکاف تولید
gas making
U
تولید گاز
production frontier
U
مرز تولید
fetch up
U
تولید کردن
production facility
U
سهولت تولید
production engineer
U
مهندس تولید
production efficiency
U
کارائی در تولید
flow of production
U
جریان تولید
flow of production
U
گردش تولید
food production
U
تولید غذا
forces of production
U
نیروهای تولید
begetting
U
تولید کردن
reproductivity
U
استعداد تولید
reproduction
U
تولید مثل
reproductions
U
تولید دوباره
begotten
U
تولید کرده
agents of production
U
عوامل تولید
factors of production
U
عوامل تولید
production factors
U
عوامل تولید
aggradation of permafrost
U
تولید شبنم
aggradation of permafrost
U
تولید مه شبنم
aggregate production function
U
تابع تولید کل
average product
U
تولید متوسط
producers
U
تولید کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com