Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vacationer
U
گشتگر ایام تعطیلات
vacationist
U
گشتگر ایام تعطیلات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tourist
U
گشتگر
tourists
U
گشتگر
visitator
U
گشتگر
times
U
ایام
timed
U
ایام
time
U
ایام
holiday
U
تعطیلات
f. times
U
ایام قدیم
days of grace
U
ایام مهلت
christmastide
U
ایام کریسمس
ball
U
ایام خوش
running days
U
ایام هفته
holy day
U
ایام متبرکه
get away from it all
<idiom>
U
به تعطیلات رفتن
bank holidays
U
تعطیلات رسمی
to take leave
U
به تعطیلات رفتن
to take a vacation
U
به تعطیلات رفتن
bank holidays
U
تعطیلات بانکی
hols
U
مخفف تعطیلات
triduum
U
سه روز ایام ثلاثه
workmen's compensation insurance
U
بیمهء ایام کار
feria
U
یکی از ایام هفته
workweek
U
ایام کار درهفته
leaves of absence
U
ایام ترک خدمت
leave of absence
U
ایام ترک خدمت
dole
U
حق بیمه ایام بیکاری
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
holiday by the seaside
[British]
U
تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
U
تعطیلات در کنار دریا
legal holiday
U
تعطیلات رسمی وقانونی
lay day
U
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
laydays
U
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
Yuletide
U
ایام عید تولد عیسی
salad days
U
ایام جوانی وبی تجربگی
holiday cottage
U
ویلای اجاره ای برای تعطیلات
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
U
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
ash wednesday
U
اولین روز ایام روزهء مسیحیان
halcyon
U
ایام خوب گذشته روز ارام
whitsuntide
U
سه روز اول ایام عید گلریزان
Bang went our annul holidays.
U
تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
mummer
U
هنرپیشه صامت بازیگر نقابدار ایام نوئل
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
bank holiday
U
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
Christmas comes but once a year.
<proverb>
U
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
leave year
U
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
So much for our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
That's the end of our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
red letter
U
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
dog days
U
ایام بین اول ژوئیه تا اول سپتامبر که هوا بسیار گرم است
strike pay
U
حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
pasch
U
عید فصح تعطیلات عید پاک
workday
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com